مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 


چهارشنبه، ۲ مارس ۲۰۲۲

به شدت لازم دارم همه چیز تحت کنترل و قابل پیش‌بینی باشه. اصلا برای همین از ریسک فرار می‌کنم. گاهی که اختیار یه چیزی از دستم خارج می‌شه و به احتمال واگذار می‌شه، یهو فلج می‌شم. دیگه از هر تصمیم معمولی‌ای عاجز می‌شم تا تکلیف اون مساله روشن بشه. هرچی هم سنم بالاتر می‌ره این قضیه شدیدتر می‌شه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۴۳ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۱ مارس ۲۰۲۲

چهار روزه احساس می‌کنم وسط دود سیگار دارم نفس می‌کشم. به طرز عجیبی رو اعصابه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۵۴ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۲۱ فوریه ۲۰۲۲

یه ایرادمم اینه که محبت آدما رو به رسمیت نمی‌شناسم، قبول نمی‌کنم که به روش خودشون محبت کنن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۳۹ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۱۹ فوریه ۲۰۲۲

احساس می‌کنم انصاف نبود الآن. اما خب انصاف کیلویی چنده؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۵۴ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۱۷ فوریه ۲۰۲۲

شیش هفت سال پیش تولدم یه پیرهن بهم داد که زیادم دوستش نداشتم. الآن نمی‌تونم تصمیم بگیرم که بپوشمش که نزدیکم باشه یا نپوشمش که خراب نشه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۳۳ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۱۱ فوریه ۲۰۲۲

The silent patient داستان خوش‌خوان و پرکششی داشت. اما منطق درست و حرف مشخصی نداشت. داستان پاورقی تیپیکال.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۳:۵۸ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۳ فوریه ۲۰۲۲

بعد از چهل و چند سال کار داشت بازنشسته می‌شد. گفت دلم برای شرکت و کار و دوستام و مهمترین دوستم متلب، تنگ می‌شه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۳:۴۰ نوشت.

الکترومغناطیس به اندازه کافی دنگ و فنگ داره، چتونه که با کوانتوم قاطیش می‌کنین؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۳:۳۸ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۲ فوریه ۲۰۲۲

چهار سال بود که به تناوب با یه مساله‌ای کشتی می‌گرفتم. روزی که صورت مساله رو عوض کردم، ظرف نیم ساعت یه راه حل براش پیدا کردم. ایده‌آل نیست، اما کارم راه می‌افته. حالا بیشتر از قبل به کتاب فارسی دسترسی دارم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۲۰ نوشت.

بعد از ۱۸ سال، دوباره آبی رو دیدم. بازم دوستش داشتم. اما این بار برداشتم از فیلم با دفعه پیش فرق داشت. آدما رو یه جور دیگه می‌دیدم و شاید بشه گفت بیشتر درک می‌کردم. جالبه که تجربه زندگی می‌تونه همچین اثری داشته باشه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۰۲ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۲۸ ژانویه ۲۰۲۲

تجربه: تخم‌مرغ عسلی زمین‌خورده به همون اندازه تخم‌مرغ خام کثافت‌کاری داره.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۱۲ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۲

The mirror and the light

تموم شد. خوندنش بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کردم طول کشید. در واقع شاید می‌تونست حدود ۱۵٪ کوتاه‌تر باشه. اما به هر حال موقع خوندنش خوش گذشت. یادت میاره اون «فلانی که بود و چه کار کرد» کتاب تاریخ، یه آدمی پشتش بوده، یه احساسات و حساب و کتابی داشته، یه تصمیماتی گرفته، یه مجسمه صرف و سه خط وقایع‌نگاری نبوده. تا لحظه آخر درست نشسته بودیم تو مغز شخصیت اول و هم ورودی‌هاش رو می‌دیدیم هم مدل فکر کردنش. به اضافه این، تعلیق درست کردن تو داستانی که پونصد سال پیش اتفاق افتاده و خواننده ازش خبر داره، کار آسونی نیست. تا حدی که توی فصل آخر هر لحظه دوست داشتم که یهو یه چیزی عوض بشه و ماجرا جور دیگه‌ای تموم بشه. اینم دوست داشتم:

If a man should live as if everyday is his last, he should also die as if there is a day to come, and another after that.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۰۵ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۲۰ ژانویه ۲۰۲۲

به نظرم هیچ ظرافت و خلاقیتی تو آشپزی هندی به کار نرفته. یه سری ادویه ثابت که تا خرتناق به هر چیزی اضافه می‌شه، یه جوری که اصلا مزه مواد اصلی غذا مشخص نیست. مرغ، گوشت، سبزی، پنیر، آجر، هرچی که باشه همین ادویه‌ها رو می‌زنیم اون قدر که مزه غالب باشه، بعدم با تندی ادویه یه بلایی سر سیستم چشایی و گوارشت میاریم که کلا ریست بشه. واقعا محبوبیتش برام قابل درک نیست. چرا باید سر هر خیابون یه رستوران هندی باز کنن؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۵:۲۰ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۱۷ ژانویه ۲۰۲۲

تکرار مکرراته. اما دیگه از درک معنی و ابعاد زمان عاجزم. یه عکس از تولد ۱۹ سالگیم هست. انگار همین دیروز باشه. به یه چشم به هم زدن گذشته. حالا زمان اون عکس به تولدم نزدیک‌تره تا الآن. اما خیلی طول کشیده بود تا به اونجا برسم. روزی که اون عکسو گرفتیم، آدمایی دور و برم بودن که بعضیاشونو بیشتر از ده ساله ندیدم، اما هنوز احساس نزدیکی دارم بهشون. اگه اون موقع یکی همسن الآنمون می‌دیدم فکر می‌کردم خیلی بزرگه، حتی پیره. اما الآن حس می‌کنم خیلی هم از اون آدم تو عکس دور نیستم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۴۸ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۱۴ ژانویه ۲۰۲۲

رفته بودیم سینما بامزی ببینیم. گفت اگه کسی به جز خود بامزی از عسل مخصوصش بخوره، سه روز دل‌درد می‌گیره. یه بچه‌ای از وسط سالن گفت خب خیلی هم زیاد نیست.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۱۵ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۱۳ ژانویه ۲۰۲۲

سال اول دانشگاه دوتا جلسه سیاسی رفته بودم و سه تا روزنامه خونده بودم، خیال می‌کردم دیگه می‌تونم عمق مسایل رو یه جوری ببینم که هیچ‌کس ندیده. یه مدت کوتاهی شروع کرده بودم برای خودم تحلیل وقایع روز می‌نوشتم. یه جزوه‌ای بود که بالای صفحه اولش درشت نوشته بودم «تح‌لیل‌ها». محتواش یادم نیست ولی مطمئنم چرند بوده. امیدوارم یه جایی در طول زمان نابودش کرده باشم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۰۹ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۱۲ ژانویه ۲۰۲۲

دندونپزشکه زنگ زده می‌گه می‌خوای به جای ده روز دیگه که وقت گرفتی، امروز بیای؟ نمی‌فهمن آدم فقط یه هفته باید وقت بذاره تا آمادگی روحی کسب کنه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۳۸ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۱۱ ژانویه ۲۰۲۲

Don’t look up به نظرم فیلم بیخود و رواعصابی بود. کیفیت ساخت و بازی‌ها باسمه‌ای بود. ولی بدتر از اون، نگاه آمریکامحور سرتاسر فیلم بود. این فرض که تمام دنیا لنگ یه رئیس‌جمهور تعطیل آمریکایی می‌مونن و از خودشون نه عقل دارن نه اختیار، اذیتم می‌کرد. مهم هم نیست که این فرض درسته یا غلط. در هرصورت چیزی از اذیتش کم نمی‌شه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۵۹ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۷ ژانویه ۲۰۲۲

دقیقا دو ساعت بعد از وقتی که منتظرشون بودیم اس‌ام‌اس زده که ببخشید من سرم درد می‌کرد، خواب بودم، یادم رفته بود. حالا شوهرم و دخترم راه افتادن دارن میان. یعنی حتی عقلش نرسید که شاید ما یه برنامه دیگه‌ای داشته باشیم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۴۲ نوشت.

آدمی که همین‌جوری هم حوصله‌شو ندارم، قراره برای اولین بار بیاد خونه ما و تا الآن ۴۵ دقیقه تاخیر داره و خبری هم نداده که کجاست. اگه مطمئن نبودم که بعدا چشم تو چشم می‌شیم، دیگه در رو باز نمی‌کردم براش.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۱۸ نوشت.

 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002