مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 


دوشنبه، ۷ اوت ۲۰۰۶

تو ترافیک افتاده بودم پشت ماشین دکتر قاضی. تا یه جایی گیر می کرد، ترمز دستی می کشید و وقتی می خواست دوباره راه بیفته یادش می رفت دستی رو بخوابونه!
معلوم نیست کی به این ابله دکترا داده.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۵۰ نوشت.

فرض کنین که یه بچه چهارساله کوچولو هستین که یه چیزی دلتون می خواد و خیلی می خواد بهتون نمی دن، چه رفتاری از خودتون بروز می دین؟
حالا فرض کنین یه مهندس ارشد بیست و چهار ساله هستین و بازم خیلی دلتون یه چیزی می خواد و بهتون نمی دن. این دفعه عکس العملتون چیه؟
نباید دو تا رفتار مورد اشاره، یه فرقی با هم داشته باشن؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۳۴ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۵ اوت ۲۰۰۶

Let’s swim to the moon
Uh-huh
Let’s climb thru the tide
Penetrate the evenin’ that the city sleeps to hide

Let’s swim out tonight, love
It’s our turn to try
Parked beside the ocean
On our moonlight drive

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۲۹ نوشت.

دلم می خواد نق بزنم. دلم یه موزیک هاردراک/ هوی متال حسابی می خواد. همه خوابیدن. صدا بی صدا.

[۷ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۲۱ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۲ اوت ۲۰۰۶

حالا که دیگه قهرمانی ایتالیا قدیمی شده، آهنگ هم عوض می شه.

Bob Dylan
Masters of War

Come you masters of war
You that build the big guns
You that build the death planes
You that build all the bombs
You that hide behind walls
You that hide behind desks
I just don’t want you to know
I can see through your masks

You that never done nothing
But build to destroy
You play with my world
Like it’s your little toy
You put a gun in my hand
And you hide from my eyes
And you turn and run farther
When the fast bullets fly

Like Judas of old
You lie and deceive
A world war can be won
You want me to believe
But I see through your eyes
And I see through your brain
Like I see through the water
That runs down my drain

You fasten all the triggers
For the others to fire
Then you set back and watch
When the death count gets higher
You’ll hide in your mansion
As young people’s blood
Flows out of their bodies
And is buried in the mud

You’ve thrown the worst fear
That can ever be hurled
Fear to bring children
Into the world
For threatening my baby
Unborn and unnamed
You ain’t worth the blood
That runs in your veins

How much do I know
To talk out of turn
You might say that I’m young
You might say I’m unlearned
But there’s one thing I know
Though I’m younger than you
Even Jesus would never
Forgive what you do

Let me ask you one question
Is your money that good
Will it buy you forgiveness
Do you think that it could
I think you will find
When your death takes its toll
All the money you made
Will never buy back your soul

And I hope that you die
And your death’ll come soon
I will follow your casket
In the pale afternoon
And I’ll watch while you’re lowered
Down to your deathbed
And I’ll stand over your grave
‘Til I’m sure that you’re dead

[۸ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۱۶ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۳۱ ژوئیه ۲۰۰۶

از کلیه احمق های گرامی که تقی به توقی خورده و تو این مملکت کاره ای شدن تقاضا می شود یا برن استخر خصوصی، یا اگه می رن استخر عمومی با خودشون بادیگارد نیارن تو آب که عرض خود می برند و زحمت ما می دارند.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۴۹ نوشت.

آقاجون تو جنگ حلوا خیرات نمی کنن. طرفین محترم که خودشون رو به موش مردگی می زنن و از روی آمار تلفاتشون می خوان بگن که خیلی مظلوم مظلوم واقع شدن، اگه واقعا دلشون می سوزه باید جنگ رو تموم کنن وگرنه برن به درک. شیش میلیارد تا آدم هست تو این دنیا، حالا بیست سی میلیون کمتر.

[۳ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۴۷ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۶

آخر نفهمیدیم این RHCP یعنی Right Hand Circularly Polarized یا Red Hot Chilli Pepers!!!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۷:۰۱ نوشت.

صبح تو فرودگاه دختره یه ساعت تو بغل پسره گریه کرد. بعد که دیگه پسره رفت تو، دختره فوری یه آینه از کیفش دراورد و مشغول چک کردن آرایشش شد!

[۱۱ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۵۹ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۲۳ ژوئیه ۲۰۰۶


ما یه دونه از اینا داشتیم که به دوهزار قطعه مساوی تقسیم شده بود. نوزده روز کامل وقت گرفت و همین پنج دقیقه پیش دوباره مرتب شد. توصیه من به جوانان این است که به این یه قلم پازل نزدیک نشن، چون وافعا سخت بود.

[۹ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۴۴ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۱۷ ژوئیه ۲۰۰۶

یه ماجرایی می خوام تعریف کنم که هنوزم وقتی یادش می افتم حسرتش رو می خورم. هرچند که هیچ تاثیری تو زندگیم نداشته.
زمان دبستان هر کاغذ پاره ای که دستم می رسید، کافی بود توش چهارتا کلمه نوشته باشه که یه ساعت مشغول خوندنش بشم. اصلا مهم نبود چی نوشته، مهم این بود که یه چیزی نوشته. یه دفعه فکر کنم یه داستانی تو یه مجله ای خوندم که توضیح داده بود یه بابایی به اسم گاوس، از چه روشی مجموع اعداد 1 تا 100 رو حساب کرده. اصلا نمی دونم چقدر داستانش واقعی بود، ولی کلا جالب بود. روش هم در واقع همون فرمول مجموع جملات تصاعد حسابی بود. از این ماجرا یه سالی گذشت و امتحان ورودی سمپاد قبول شدم و رفتم برای مصاحبه. اون جا ازم پرسید مجموع 1 تا 10 رو زود حساب کن و بگو چقدر می شه. منم شروع کردم دونه دونه جمع کردن و دیدم که آقاهه داره یه جوری نگاه می کنه. بعد از این که مصاحبه تموم شد و اومدم بیرون، تازه یاد اون داستانی افتادم که خونده بودم. از اون موقع تا حالا که سیزده سال گذشته، هنوز دارم غصه می خورم!

[۴ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۵۸ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۱۶ ژوئیه ۲۰۰۶

I can’t live
If living is without you

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۳۱ نوشت.

موقع بررسی لایحه بودجه امسال، تو سلف نشسته بودیم و یه ابلهی که خودش رو کارشناس همه چیز از موسیقی گرفته تا اقتصاد می دونه، در حالی که حتی از مخابرات (که داره خیر سرش فوق لیسانسش رو می گیره) هم زیاد سر در نمیاره، می خواست به زور به ما ثابت کنه که این بودجه باعث کاهش تورم می شه. امروز باید وضعیت قیمت ها رو همچین بکوبی تو فرق سرش که دیگه نتونه از جاش بلند بشه.
مشکل این مملکت دقیقا اینه که هرکسی تو هر کاری که هیچ ربطی بهش نداره دخالت می کنه.
این بود نسخه آیدین کبیر برای رفع مشکلات کلان!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۱۱ نوشت.

کسی از کابلو خبری نداره؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۰۷ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۱۴ ژوئیه ۲۰۰۶

تاحالا کسی تونسته پسورد فایل های rar رو با حمله ای به جز brute force پیدا کنه؟ اگه جواب نه باشه من اصلا تعجب نمی کنم.

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۱۶ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۱۳ ژوئیه ۲۰۰۶

Ain’t no sunshine when she’s gone
It’s not warm when she’s away

[۳ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۴۶ نوشت.

با اجازه فرورتیش رضوانیه و ستون بومرنگ:
“بهتر است خودتان برای کودکتان قصه تعریف کنید. این جوری اگر بچه در طول روز کار بدی انجام داده، می توانید آن را در قصه مطرح کنید تا از چیزی که می شنود عبرت بگیرد:
«یکی بود… یکی نبود… یک پسربچه زشت و احمقی بود که یک روز ظهر وقتی مامانش خواب بود، رفت و موهای خواهر کوچکش را کشید و خواهرش هم دوساعت تمام ونگ زد و اعصاب مامان را داغون کرد. وقتی شب شد یک فرشته به اتاق پسر پررو آمد، او را تا می خورد کتک زد و از سقف اتاق آویزان کرد تا برای سایر پسرهای بی ادب و دیوانه، درس عبرت باشد…»”

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۴۶ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۱۰ ژوئیه ۲۰۰۶

اینم از آهنگ جدید. من اصولا ایتالیایی نیستم، ولی وقتی این آهنگ تو استادیوم برلین پخش می شه، چرا اینجا نشه؟!

[۳ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۴۰ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۹ ژوئیه ۲۰۰۶

یارو چپ رفت، گفتین بازیکن مسلمان تیم ملی فرانسه. راست اومد، گفتین بازیکن مسلمان تیم ملی فرانسه. وقتی شاخ زد چرا ساکت شدین پس؟

[۴ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۵۲ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۸ ژوئیه ۲۰۰۶

بنده خراب کاری کردم به قبر رضاشاه کبیر و هفت پشتش که ایرانی ها رو با مفهوم نظام وظیفه اجباری آشنا کرد. نقطه سر خط.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۵:۴۸ نوشت.

 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2025 - 2002