صاحب نظران تشخیص دادن که این زندگی رو حداکثر حدود چهار ماه دیگه می تونم ادامه بدم. حالا شاید باید بررسی کنم ببینم این مدت رو به چه کاری بگذرونم، ولی واقعیتش اینه که ترجیح می دم همین روال طبیعی رو ادامه بدم.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۹:۳۱ نوشت.
“I’m the luckiest man in the world. and when I die, I wanna come back as me.”
[
۲ نظر]
اينو آیدین در ساعت ۱۹:۲۷ نوشت.
ترانزیستور لعنتی، پایدار شو دیگه. خوابم میاد. فردا هم هزارتا کار دارم.
[
یک نظر]
اينو آیدین در ساعت ۲۰:۳۰ نوشت.
چه بی تابانه می خواهمت
ای دوری ات آزمون تلخ زنده به گوری
[
۹ نظر]
اينو آیدین در ساعت ۱۷:۱۲ نوشت.
راستی دیروز بالاخره بعد از حدود بیست روز که صبحا نفسم بخار می کرد و من ذوق می کردم، اولین برف امسال تهران شروع شد و من دیگه از شدت ذوق زدگی ترکیدم. ضمنا برف اول امسال رو به طرز ویژه ای دوست داشتم.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۸:۴۳ نوشت.
و خدا برنامه نویسی ماژولار را آفرید. فقط بدیش اینه که هی می گی: “حالا اینم تست کنم، بعدا مرتبش می کنم”، بعد یهو به خودت میای و می بینی سیصد خط برنامه آزمایشی داری که هیچکس حال نداره ماژولارش کنه و احتمالا همون می شه نسخه نهایی!
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۸:۴۲ نوشت.
اینم یه سروده زیبا در وصف عمو فیلتری:
حماقت از چشم کورت می ریزه
پشگل از اون لب دهنت می ریزه
خونه خرابم می کنه وقتی که
بوی عرقت توی هوا می پیچه
چقد مخ تو بیجاست (1)
ننه ات قشنگ و ژیلاست (2)
خودت می مونی مثل
شکوفه های بیمار (3)
(1) بیجا: بیخود، الکی، انگار که اصلا نیست
(2) صنعت تلمیح. اشاره به ضرب المثل ویلا با ژیلا
(3) بیمار مبتلا به تهوع که از خود شکوفه ساطع می کند
[
۲ نظر]
اينو آیدین در ساعت ۱۶:۱۴ نوشت.
جناب عمو فیلتری (محرمعلی خان سابق)
مرگ عاجل شما و طرز فکرتان را از خداوند متعال خواستارم.
پ.ن. کسی پروکسی سراغ نداره؟ از صبح مردم از بس تو گوگل گشتم و به هیچ جا نرسیدم.
[
۴ نظر]
اينو آیدین در ساعت ۹:۱۳ نوشت.
قشنگ مهربونم، درد و بلات به جونم
خدا کنه همیشه کنار تو بمونم
[
یک نظر]
اينو آیدین در ساعت ۰:۲۱ نوشت.
اصولا یکی از اشتباهاتی که دو تا رئیس می تونن مرتکب بشن اینه که تو یه پروژه مشترک، هرکدوم یه خواجه نصیری رو مسئول پروژه بکنن. چون احتمال این که اون دوتا خواجه نصیری وقتی به هم می رسن مشغول گپ زدن بشن، بیشتر از اونه که به کارشون برسن!
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۵:۰۱ نوشت.
I don’t want no other love
Baby it’s just you I’m thinking of
[
۴ نظر]
اينو آیدین در ساعت ۱۸:۴۷ نوشت.
شانس به این می گن. یه ماهه که محض رضای خدا دست به پروژه ام نزدم و واسه همین طرف استادم هم آفتابی نشدم. حالا امروز سوار تاکسی شدم و می بینم استاد عزیز بغل دستم نشسته!
[
۳ نظر]
اينو آیدین در ساعت ۱۸:۴۶ نوشت.
Take my hand
And we’ll make it I swear
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۷:۰۵ نوشت.
مسابقات تیراندازی با کمان برگزار کردن، بزرگداشت یاد و خاطره علامه جعفری. ربطش هم اصلا مهم نیست.
[
۲ نظر]
اينو آیدین در ساعت ۱۷:۰۲ نوشت.
جناب آقای دانشجو
بدینوسیله از زحمات فراوان شما در زمینه جداسازی دختر و پسر تشکر کرده و موفقیت جنابعالی در زمینه تعالی دانشجویان تحصیلات تکمیلی به سطح کودکان دبستانی را به شما و همفکران (فکر؟) تبریک می گوییم.
اگه زحمتی نیست یه پرس و جو بکنین تا بفهمین دانشگاه تحت مدیریت شما از نظر آکادمیک مزخرف ترین چیزیه که می شه اسمش رو دانشگاه گذاشت و شما در بند نقش ایوانید.
پ.ن. ببخشید که اسم کوچیکتون رو نمی دونم. چون همیشه شما رو با برادرتون قاطی می کنم. نمی دونم اول شما رئیس شدین، بعد برادرتون استاندار یا اول ایشون، بعدا شما. شایدم اصلا اول یکی دیگه رئیس کل شد و بعد شما عتیقه های دوران کرتاسه رو به نون و نوا رسوند.
پ.ن.2. امیدوارم این حق رو داشته باشم که از شما بدم بیاد، چون به هر حال در این مورد کاری از من ساخته نیست.
[
۴ نظر]
اينو آیدین در ساعت ۱۵:۵۰ نوشت.
هموطنان عزیز اصرار عجیبی دارن که هر چیز عالی ای که دیدن، حتما بهش گند بزنن. صبح تو تاکسی یه آهنگ دامبول دیمبول وحشتناک در مذمت بی وفایی گذاشته بود و تو پس زمینه آهنگ هم یه هموطن دیگه بود که با یه لهجه افتضاح، Low man’s lyric متالیکا رو می خوند. خیلی مزخرف بود. حیف شعر و آهنگ به این قشنگی.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۵:۴۸ نوشت.
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۷:۰۶ نوشت.
مسخره ها از برنامه عقب موندن، مارو به بهانه جلسه هماهنگی کشوندن اونجا و فوری بردن سروقت BTS که تست ها رو شروع کنیم. با یه آزمایشی هم شروع کردیم که نوشته: “All TRXs must be transmitting full power at all time slots”، آزمایشگاه مایکروویو رفتین؟ نتیجه اش یه سردرد اونجوری بود، ولی شدیدتر. پنج و نیم تا هفت و نیم بعد از ظهر.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۷:۰۲ نوشت.