پنجشنبه، ۲۶ ژانویه ۲۰۲۳
اومده یه سری حرکت ژانگولر میکنه و میگه امروز تو مهدکودک باله یاد گرفتم.
– به به، اینا رو کی یادت داده؟
= خودم!
مشغولیات زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!
شعار هفته Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences. K. Sam Shanmugam
آیدین كبیر در یک نگاه
اسم: آیدین خان تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱ قد: ۱۷۷ وزن: داره می رسه به صد رنگ چشم: قهوهای تیره رنگ مو: همون تماس: ایمیل اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر ![]() بالا
آرشیو
بالا |
|
نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه تراوشات ذهنی آیدین كبیر نوشتههای آیدین:پنجشنبه، ۲۶ ژانویه ۲۰۲۳اومده یه سری حرکت ژانگولر میکنه و میگه امروز تو مهدکودک باله یاد گرفتم. پنجشنبه، ۲۶ ژانویه ۲۰۲۳احتمالا تنها حرف جا موندهٔ گفتنی از این چند ماه، کتابا باشن. فعلا سه تاشون اینجا باشن. چهارتا دیگه هم بودن که به نظرم بهتره با هم و تو یه پست جدا دربارهشون بنویسم. شنبه، ۲۱ ژانویه ۲۰۲۳برای منی که نامه نوشتنش رو دیده بودم، وقت و علاقهای که صرف میکرد، دوباره و چندباره نوشتنش، توجهش به جزئیات، تسلطش به اعداد و ارقام،… همه رو دیده بودم، دیدن وصیتنامهاش پر از علامت سوال بود. روی کاغذ چرکنویس دم دستی و با مداد، متنی که نه مقدمه داره و نه موخره، نه تاریخ و نه امضا، اون خطی که سرسری با پاککن پاک کرده ولی هنوز راحت قابل خوندنه. سهشنبه، ۱۷ ژانویه ۲۰۲۳حرفی هم مونده تو این روزگار؟ مهمه؟ خودم که دیگه بیحس شدم. روزا فقط میان و میرن. حتی دوره symphonic/power metal اخیر دو سه روز بیشتر طول نکشید. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۲:۲۱ نوشت.یکشنبه، ۸ ژانویه ۲۰۲۳XL! [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۳:۰۳ نوشت.جمعه، ۳۰ دسامبر ۲۰۲۲عجیبه که از یه روزی بیست و یک سال گذشته باشه. یعنی اون روز به لحظه تولدم نزدیکتر بوده تا الآن. درک اعداد گاهی خیلی سخته. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۱۱ نوشت.یکشنبه، ۱۱ دسامبر ۲۰۲۲آخرین تصویرش هم شد اون شبی که روی تخت به پهلو دراز کشیده بود، نمیتونست صحبت کنه و لباشو غنچه میکرد. کاش این طرف خط، من تو خیابون تاریک نبودم. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۲۳ نوشت.دوشنبه، ۵ دسامبر ۲۰۲۲[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۳۴ نوشت.دوشنبه، ۵ دسامبر ۲۰۲۲هیچوقت جمعه عصر به هوای اینکه دوشنبه صبح برمیگردی و ادامه میدی، فانکشنی که داری مینویسی رو نصفه ول نکن. دوشنبه صبح چیزی یادت نیست. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۲۹ نوشت.شنبه، ۲۶ نوامبر ۲۰۲۲گریهمون هیچ، خندهمون هیچ جمعه، ۲۵ نوامبر ۲۰۲۲هرچی میخوام جلوی خودمو بگیرم که یه میلیارد نفرو استریوتایپ نکنم، باز این دوتا یه کاری میکنن که عصبانیم کنن. اعصابم رسیده به مرحله داییجان و «توطئه جنایتکارانه مرد خبیث پای نسترن بزرگ من» [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۴۹ نوشت.چهارشنبه، ۲ نوامبر ۲۰۲۲گزارش نوشتن روی دیتایی که نداری خیلی کار سختیه. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۳۲ نوشت.چهارشنبه، ۲۶ اکتبر ۲۰۲۲به استاد زمانبندی اشتباه تصمیمات اقتصادی سلام کنید. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۱۲ نوشت.چهارشنبه، ۱۹ اکتبر ۲۰۲۲تو خواب، بیست سال پیش بود و داشتم با یه نفر صحبت میکردم. سعی میکردم از خودم دفاع کنم و بابت اتفاقی که پیشبینی میکردم هشدار بدم. همزمان داشتم آشپزخونهٔ فعلی رو مرتب میکردم. یه تپه خاکهقند ریخته بود روی تختگاهی و سعی میکردم با یه دست از لبه بریزم توی دست دیگه و ببرم بریزم توی سطل. اما بیشتر پخش میشد و روی زمین میریخت و همه جا کثیفتر میشد. جمعه، ۱۴ اکتبر ۲۰۲۲چقدر Face it alone خوب بود و چقدر با حال این روزا هماهنگ بود. چطور زودتر منتشر نشده بود؟ [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۵۹ نوشت.دوشنبه، ۳ اکتبر ۲۰۲۲این روزا آیدین درونم دوست داره یه کنجی اون گوشه موشههای ذهنم پیدا کنه، بره همونجا بشینه، زانوهاشو بغل کنه و ساکت و آروم خیره بشه به دوردست و به هیچی فکر نکنه. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۴۱ نوشت.چهارشنبه، ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۲چی میشه؟ نمیدونم. اما به هرحال چهار پنج سال آینده جالب نیست به نظرم. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۵:۲۷ نوشت.دوشنبه، ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۲با این که هشت سال طولش داد، اما هیلاری منتل قبل از مردن داستانشو تموم کرد. آقای به اصطلاح مارتین، به خودت بیا مرد! [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۰۸ نوشت.چهارشنبه، ۳۱ اوت ۲۰۲۲دم صبح با تصویر پنجتا میخ جاحولهای خونه شمال از خواب پا شدم. توی حموم طرف حیاط پشتی. با شکل دقیقشون و ترتیب جاگیریشون. معلوم نیست چرا یه موقعی تو عمرم اینقدر با دقت بررسیشون کردم که یادم مونده. [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۱۸ نوشت.چهارشنبه، ۲۴ اوت ۲۰۲۲مینشستم شرح مناسک تدفین میخوندم و تو ذهنم تصور میکردم. آدما رو میچیدم اون جایی که حدس میزدم بودن. رفتارشون رو تصور میکردم. بارها. روزها. چی بود؟ سوگواری از دور؟ اونایی که اونجا بودن هم بعدش اینقدر بازسازی میکردن تو ذهنشون؟ [نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۲۵ نوشت.
|