چهارشنبه، ۵ مارس ۲۰۲۵
اول خواب دیدم یه جای پرت چند نفر افتادن دنبالم که خفتم کنن و راه فراری ندارم. از خواب پریدم و به زور دوباره خوابیدم. این سری افتادم تو چاه آسانسور. دوباره از خواب پریدم. سری آخر یه جایی مثل سلف دانشگاه بودم که ساختمون آتیش گرفت و همه فرار میکردن. همه جا میسوخت و زیر دست و پا مونده بودم و نمیتونستم تکون بخورم. شانس آوردم صبح شد و ساعت زنگ زد وگرنه معلوم نیست بعدی چی بود.
اینو آیدین در ساعت ۱۷:۱۶ نوشت.