دوشنبه، ۳۰ ژانویه ۲۰۲۳
اون کتابای دیگه که گفتم، چهار تا کتاب حامد اسماعیلیون بود که توی ایران چاپ شدن. قبل از سال ۹۸ نمیشناختمش، بعدا کنجکاو بودم که ببینم چی نوشته ولی فرصت نبود و دسترسی به کتابا نداشتم. بعد از شهریور امسال بیشتر کنجکاو شدم و بالاخره موقعیت جور شد که همه رو بخونم.
اولیشون که خوندم دکتر داتیس بود. متن خوب و روون و روایت خوب. اما خود داستان به نظرم کشش کافی نداشت. یعنی خیلی اصراری نداشتم که بدونم بعدش قراره چه اتفاقی بیفته. مخصوصا به خاطر جایزه گلشیری انتظارم بیشتر بود.
کتاب دوم، آویشن قشنگ نیست بود که اولین کتابیه که منتشر کرده. مجموعه شیشتا داستان کوتاه به هم مرتبط که هم تک تک و هم کنار همدیگه، خیلی خوب بودن. هر داستان درباره یه نفر بود. این شیش نفر زمان بچگی توی یه کوچه زندگی میکردن و همسایه بودن که همین نخ، داستانا رو به هم وصل میکرد.
سومی گاماسیاب ماهی ندارد بود. از اینم خوشم اومد. سه تا داستان موازی تقریبا مستقل پیش میرفتن و بعد از جا افتادن، آخر کتاب به هم رسیدن. این دفعه، به جز نثر و روایت، کشش داستانی هم داشت. چیزی درباره جنبههای سیاسی کتاب نمیگم، اما برام عجیب بود که توی ایران چاپ شده.
آخرین کتاب هم قناریباز بود. دوباره مجموعه داستان، اما این بار مستقل از همدیگه. این یکی واقعا بد بود. آخر همه داستانا به خودت میگی خب که چی؟ اما کتاب یه نکته جالب شخصی برای من داشت. دو تا از ایدههایی که تو ذهنم زیاد باهاشون بازی میکنم و همیشه دوست داشتم دربارهشون بنویسم، توی یکی از داستانا با هم ترکیب شده بودن.
اینو آیدین در ساعت ۱۱:۰۴ نوشت.