چهارشنبه، ۱۹ اکتبر ۲۰۲۲
تو خواب، بیست سال پیش بود و داشتم با یه نفر صحبت میکردم. سعی میکردم از خودم دفاع کنم و بابت اتفاقی که پیشبینی میکردم هشدار بدم. همزمان داشتم آشپزخونهٔ فعلی رو مرتب میکردم. یه تپه خاکهقند ریخته بود روی تختگاهی و سعی میکردم با یه دست از لبه بریزم توی دست دیگه و ببرم بریزم توی سطل. اما بیشتر پخش میشد و روی زمین میریخت و همه جا کثیفتر میشد.
استعاره نظافت ناموفق مشخص بود. داشت بهم میگفت این صحبت نتیجهای نداره. هرچی بیشتر بگی بدتر میشه. اما موضوع، موضوع بیستسال پیش نیست. اون مکالمه و اون نظافت، تاکید مضاعف روی شرایط فعلی بود که هر صحبتی و نظری بیفایدهاس و با برچسب و هجمه مواجه میشه. ساکت میشینم و نگاه میکنم. اینم اینجا یادگار باشه، به امید اینکه پیشبینیم غلط از آب دربیاد و بابت همین سکوت مواخذه نشم.
اینو آیدین در ساعت ۱۲:۴۳ نوشت.