برای فهم شر و ور بودن یوروویژن کافیه آدم آهنگای امسال اوکراین و فنلاند رو گوش کنه و بعد رتبههاشون رو ببینه.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۴:۵۴ نوشت.
جای خالی سلوچ برام سنگینه. این همه غصه و ناراحتی برای یه ذره وقتی که قبل از خواب برای مطالعه دارم زیاده. جدی جدی دارم وسطش ویل کاپی میخونم که تجدید قوا کنم و دوباره برگردم.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۱:۰۸ نوشت.
با یارو نشستم تو جلسه جدی، داریم درباره پرزنتیشن فردا برای مدیرای ارشد صحبت میکنیم. اما حواس من همش به موهای دماغشه که انگار شصت ساله که کوتاه نشدن.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۱:۰۴ نوشت.
گاهی تو جلسهها میدیدمش. یه آدم قدبلند چهارشونه با ماهیچههای بازوی ورزیده. این دو سال که همه از خونه کار میکردیم ندیده بودمش، بعدشم همچنان اغلب خونه بود. پریروز که دیدمش یه شکم قلمبه داشت و یه کم میلنگید. نمیدونم لنگیدنش به خاطر وزنش بود یا اتفاقی براش افتاده، اما هرچی بود تغییرش خیلی به چشم میومد.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۱:۰۲ نوشت.
باورش سخته. اما یه مسئول کارخونه لیپتون یه روز صبح از خواب بیدار شده و با خودش گفته yellow label به اندازه کافی مزخرف نیست، یه عطری اسانسی چیزی بهش بزنیم که خرابش کنیم.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۰:۰۶ نوشت.
به جز اون یه فصلی که دریابندری از خودش سرهم کرده و به اسم ویل کاپی گذاشته وسط کتاب، چندتا فصل از کتاب اصلی هم هست که نمیدونم چرا ترجمه نکرده. هر چندوقت یه بار قلقلکش میافته به جونم که اونا رو ترجمه کنم. اما اشکالش اینه که هر کاری کنم قاعدتا نتیجه خیلی تحت تاثیر کار دریابندری و یه کپی درجه دوم همون میشه.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۹:۵۷ نوشت.
جانی ورساچه یه خونه شیش طبقه تو نیویورک داشته که طراحی داخلی و بازسازیش طبق سلیقه خودش بوده. بعد از مردنش خونه دست یه زن و شوهر سوئدی بوده که حالا میخوان با یه قیمت فلان میلیون دلاری بفروشن و یهو عکسای این خونه اومده تو اخبار زرد سوئدی. هر چی از طراحیش بگم کم گفتم. کلا با نویز رنگی فرقی نداشت. واقعا پول دست کیه؟
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۹:۵۰ نوشت.
یعنی تاحالا یکی از این دانشمندا تحقیق نکرده که ببینه دلیلش چیه که هرچی مردای قرمز پخمه و بیریخت به نظر میان، خانوماشون برعکسن؟ اسم مقالهشم بذاره چگونه تقاطع سکسیسم و ریسیسم را ببابیم.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۲۰:۳۸ نوشت.
دردش جوری نیست که زندگی رو مختل کنه. اما هست و همین کافیه که مسکن بخورم. بیست سال پیش کلی توجیه میتراشیدم که مسکن نخورم اما الآن به نظرم فضیلتی تو درد کشیدن نیست.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۰:۱۳ نوشت.
دندونه رو بالاخره کشید. بار اولم نبود اما این بار به شکل غیرمنتظرهای احساس نقص عضو دارم.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۴:۱۹ نوشت.