دوشنبه، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۲ The mirror and the light
تموم شد. خوندنش بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم طول کشید. در واقع شاید میتونست حدود ۱۵٪ کوتاهتر باشه. اما به هر حال موقع خوندنش خوش گذشت. یادت میاره اون «فلانی که بود و چه کار کرد» کتاب تاریخ، یه آدمی پشتش بوده، یه احساسات و حساب و کتابی داشته، یه تصمیماتی گرفته، یه مجسمه صرف و سه خط وقایعنگاری نبوده. تا لحظه آخر درست نشسته بودیم تو مغز شخصیت اول و هم ورودیهاش رو میدیدیم هم مدل فکر کردنش. به اضافه این، تعلیق درست کردن تو داستانی که پونصد سال پیش اتفاق افتاده و خواننده ازش خبر داره، کار آسونی نیست. تا حدی که توی فصل آخر هر لحظه دوست داشتم که یهو یه چیزی عوض بشه و ماجرا جور دیگهای تموم بشه. اینم دوست داشتم:
If a man should live as if everyday is his last, he should also die as if there is a day to come, and another after that.
اینو آیدین در ساعت ۱۱:۰۵ نوشت.