جمعه، ۶ اوت ۲۰۲۱
نصفه شب اومد تو تخت ما. به وسط تخت قانع نبود، من جای تکون خوردن نداشتم و نزدیک بود بیافتم پایین. اما هرچی هلش میدادم وسط تخت بازم تو خواب غلت میزد و میومد جلو. آخر سر بهش گفتم باید بری عقب که منم جا بشم. یهو تو خواب و بیداری بلند شد رفت تو اتاق خودش. نیم ساعت بعد دوباره برگشت اتاق ما، ولی تا صبح روی فرش خوابید و قبول نکرد که بیاد تو تخت. این ترکیب غرور و لجبازی و کلهشقی خیلی ترسناک و در عین حال آشناست.
اینو آیدین در ساعت ۱۰:۰۴ نوشت.