مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 


چهارشنبه، ۲۸ ژوئیه ۲۰۲۱

از اونجایی که کلا بیشتر از یه زبون بلد بودن چیزی نیست جز دردسر اضافه، تو سوئد انگلیسی حرف می‌زنم و بیرونش قاطی می‌کنم سوئدی حرف می‌زنم. تقرییا هیچ وقت مشکلی پیش نمیاد، مردم خودشون متوجه می‌شن و سوئیچ می‌کنن. ولی دانمارک ماجراش فرق داره. سوئدی و دانمارکی مکتوب به همدیگه شبیهن، اما دانمارکیا فکر می‌کنن زبون مکالمه‌شون هم مثل سوئدیه. اگه باهاشون سوئدی حرف بزنی دانمارکی جوابتو می‌دن و توقع دارن متوجه بشی.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۱۴ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱

این کلاس انشا هم چیز بیخود و بی‌فایده‌ای بود. یه موضوع الکی تکراری انتخاب می‌کردن، مثلا «تابستون چی‌کار کردین»، «توضیح بدین پاییز چقدر قشنگه»، «اصغر بزرگ‌تر است یا اکبر» بعد باید چهار صفحه سیاه می‌کردی و احتمال داشت لازم بشه پای تخته بخونیش و همین. هیچ‌وقت یکیشون نیومد به ما درس بده که چه جوری بنویسین و چی خوبه و چی بد. آخر سال هم الکی یه نمره‌ای به آدم می‌دادن که معلوم نبود معیارش چیه.
پ.ن. من گاهی حساب کتاب می‌کردم که چقدر احتمال داره برم پای تخته، اگه کم بود و به ریسکش می‌ارزید اصلا نمی‌نوشتم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۴۲ نوشت.

حفاظت شده:

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

[برای نمایش یافتن دیدگاه‌ها رمز عبور را بنویسید.] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۵۵ نوشت.

موضوع انشا، سفرنامه بود. رفته بود پای تخته که انشای خودشو بخونه. شروعش یه سفر جاده‌ای خانوادگی معمولی بود. تو پاراگراف دوم یه کامیون از روبرو اومد، ماشین از جاده افتاد بیرون و چپ کرد. تو پاراگراف بعدی راوی بعد از جراحی‌های مختلف و با شکستگی‌های متعدد تو بیمارستان به هوش اومده بود و پدر و مادرش نیست شده بودن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۴۸ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۱

سال کنکور موقع درس خوندن و تست زدن، زیاد چرک‌نویس می‌کردم. بعد برای صرفه‌جویی تو مصرف کاغذ، یه دور با مداد می‌نوشتم و یه دور روی همون مداد با خودنویس. حالا خودمم نمی‌دونم این چه کرمی بود. نه کسی چیزی گفته بود، نه کاغذ کم پیدا می‌شد تو اون خونه، نه خودم اصلا می‌دونستم محیط زیست چیه اون موقع.

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۴۹ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۲۵ ژوئیه ۲۰۲۱

همون شد که حدس زده بودم. وردپرس آپدیت شد و عددای ستون آرشیو دوباره انگلیسی شدن. باید یه راه حل دیگه پیدا کنم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۲۱ نوشت.

یه نوار قدیمی تو خونه پیدا کرده بودم که احتمالا صاحب اولش داییم بوده. روش اسم جان دنور بود و باعث آشنایی من با بزرگوار بود. اما از اون جالب‌تر، نصف طرف دومش چندتا آهنگ خیلی خوب از یکی بود که نمی‌شناختم. زیاد گوش می‌دادم، اما با منابع اطلاعات محدود اون زمان، مدت‌ها طول کشید تا فهمیدم که اونا سلکشن یه آلبوم ۱۹۶۵ از چارلی ریچ بودن. هنوزم گاهی تو اسپاتیفای می‌رم سراغشون و گوش می‌کنم. متوسط تعداد دفعات پخش آهنگای آلبوم روی اسپاتیفای فقط ده هزار باره که قاعدتا یه درصدیش هم خودم بودم. همین تعداد کم حس عجیبی به آدم می‌ده. انگار اون نوار قدیمی فراموش‌شده، بلیط ورود یه باشگاه خیلی اختصاصی باشه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۱۷ نوشت.

I found out in the middle of a heartbeat
the more I try to be your light
I can’t get any closer to your heart

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۰۱ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۲۴ ژوئیه ۲۰۲۱

زور زدن برای این‌که نشون بدیم با بقیه فرق داریم عبثه. مخصوصا که واقعا ممکنه هممون عین هم باشیم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۱۵ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۱

تا وقتی دانشجو بودم با همون گواهینامه ایران اجازه داشتم اینجا رانندگی کنم، اما برای بعدش باید امتحان می‌دادم و گواهینامه می‌گرفتم. منم چند جلسه مربی گرفتم که اگه عادتی از رانندگی ایران دارم که باعث رد شدنم تو امتحان می‌شه (که شد) بهم بگه که درست کنم. معلمم هم یه خانوم حدود چهل ساله بود که همون دقیقه اول گفت خب معلومه رانندگی بلدی و من لازم نیست دائم چیزی بگم، مسیر تعیین می‌کرد و داستان می‌گفت و گاهی اگه لازم بود یه نکته‌ای اضافه می‌کرد. یه بار از جلوی شهربازی رد شدیم، گفت شوهرم اینجا کار می‌کنه و خیلی خوبه چون تابستونا بلیط ارزون داریم و بچه‌ها رو میاریم اینجا سرگرم می‌شن. دو جلسه بعد داشتیم تو جاده‌های فرعی بیرون شهر می‌رفتیم که از نزدیک یه دریاچه‌ای رد شدیم. گفت خونه دوست‌پسرم اون طرف این دریاچه‌اس. حیف دیگه روم نشد پرس و جو کنم ببینم ماجرا چیه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۰۹ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۲۲ ژوئیه ۲۰۲۱

اوضاع مملکت «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود» شده و واقعا کاری جز نشستن و تماشا کردن و ناخن جویدن از آدم برنمیاد.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۰۴ نوشت.

گوریل انگوری یه پسرخاله داره به اسم گوریل انگولی.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۳۴ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۲۱ ژوئیه ۲۰۲۱

اون دختر و پسره دو روزه نیومدن تو بالکن. بلایی سرشون نیومده باشه؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۰۱ نوشت.

خرسه داشت برای خودش زیر آفتاب آب‌تنی می‌کرد، یه خرس دیگه اومد یه کم با ایما و اشاره باهاش صحبت کرد، یه کم صورتاشونو مالیدن به همدیگه، بعد دوتایی رفتن پشت درختا. انگار نه انگار که مردم جمع شدن که خرس تماشا کنن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۵۸ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۱

از وسط بارونای شهر خودمون راه افتادیم اومدیم بلکه یه هوایی عوض کنیم. از همون روز اول اونجا شده سی درجه و آفتاب و شنا تو دریاچه، اینجا یه سره بارون میاد و نصف اروپا سیل و آب‌گرفتگی شده.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۵۹ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۱

متوجه شدم موقع آشپزی از غذا نمی‌چشم. همینجوری هر کاری که به نظرم برسه می‌کنم و هیچ فرصتی برای اصلاح به خودم نمی‌دم. فقط وقتی می‌فهمم چی‌کار کردم که غذا سر میز باشه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۴۹ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۱

اولین سفر بعد از یک سال و نیم خونه‌نشینی فردا شروع می‌شه. بریم ببینیم دنیا چقدر فرق کرده. این هفته اینترنت به وفور هست، اما معلوم نیست چقدر فرصت حرف زدن باشه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۵۵ نوشت.

یه روز گفت دیگه وقتشه دوست‌پسر داشته باشم، دو هفته بعدش دوست‌پسر مربوطه پیدا شده بود. چند وقت پیش هم عروسیشون بود. همین‌قدر عملگرا.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۵۱ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۹ ژوئیه ۲۰۲۱

یه بارم دو سال پیش رو این مساله گیر کرده بودم و کلی باهاش کلنجار رفتم تا حل شد. الآن نه یادداشتای اون موقع رو پیدا می‌کنم نه کدشو. نصف روز هم بیشتر وقت ندارم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۱۰ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۸ ژوئیه ۲۰۲۱

می‌گن روز سیزده به‌ در رفته بودن بند که یه زنی میاد دستشو می‌گیره که فالشو بگیره و تو نگاه اول می‌گه اوه چه عمر کوتاهی داری. با اون یکی دستش از جیبش تخمه درمیاره و می‌شکنه و با خنده می‌گه خب دیگه چی؟ تو اردیبهشت حالش بد می‌شه و تا دکترا بخوان بفهمن که سرطان بدون علامتش تا کجا رسیده، اواخر تیر مرده بوده.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۴۹ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۷ ژوئیه ۲۰۲۱


خب این اگه استیگماتا نیست پس چیه؟

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۴۴ نوشت.

تو مملکت خودشون دوست‌پسر داشته و اولی که اومده اینجا لانگ دیستنس بودن. شیش ماه بعد با یکی آشنا شده و با قبلی به هم زده، رفتن تو یه خونه و نسبتا سریع هم بچه‌دار شدن. یه بار که داشت این داستانا رو تعریف می‌کرد گفت اومدم اینجا love of my life رو پیدا کردم. الآن دو ساله که یه عکس دونفری تو اینستاگرام یا فیسبوکشون نیست.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۳۶ نوشت.

اومدن شیشه‌ها رو تمیز کردن. آدم احساس می‌کنه وسط کوچه نشسته. این چه وضعشه؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۴:۲۲ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۶ ژوئیه ۲۰۲۱

شب عروسیشون همونجا جلوی مهمونا دعواشون شد و یه کم طول کشید که راضی بشن برن سراغ مراسم کیک. میز بغلی ما یه سری از دوستاشون نشسته بودن که داشتن بحث می‌کردن عمر این ازدواج به یک سال می‌رسه یا نه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۴۱ نوشت.

از روز اولی که اومدم رو وردپرس می‌خواستم یه کاری کنم که پستای هر روز دسته‌بندی بشن و بالای هر پست جدا جدا تاریخ نخوره. تو بلاگر خیلی ساده و دم دستی بود، اما اینجا یه کم بدقلق بود. به هرحال بالاخره درست شد. عددای آرشیو هم فارسی نبودن که راحت‌ترین راهی که براش پیدا کردم دست بردن تو سورس کد وردپرس بود. حالا باید ببینم بعد از آپدیت اتوماتیک برمی‌گرده یا همین که هست می‌مونه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۳۶ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۵ ژوئیه ۲۰۲۱

زن و شوهر دعواشون شده بوده. پدرزن چماق برداشته کوبیده پشت داماد، جوری که مجبور شد کمرشو عمل کنه. بعدا البته آشتی کردن و بچه‌دار هم شدن.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۳۳ نوشت.

ولی اولین درآمدم بیرون از خونه، دویست تومن بود که سال ۷۳ بابت داستانی که چاپ هم نشد گرفتم. کلا اولین و آخرین باری بود که بابت نوشتن کسی بهم پول داد. اونم ظرف دو سه روز همش تبدیل شد به مقدار زیادی یخمک و احتمالا یه توپ دولایه برای تیم نسیم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۰۶ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۴ ژوئیه ۲۰۲۱

معلوم نیست چرا اخیرا این‌قدر همسایه‌هامون عوض شدن. یه دختر و پسر بیست و یکی دو ساله دو ماهه که اومدن. تمام مدت نشستن رو بالکن، هوا می‌خورن و برای خودشون غذا می‌ذارن رو منقل. جدی کنجکاوم بدونم منبع درآمدشون چیه که تو این سن با این سبک زندگی تونستن خونه هم بخرن. از اون طرف یه همسایه چینی هنوز چهار روز نیست که اومده، تمام راه‌پله بوی آشپزخونه هواوی گرفته که روزی ۵ نفر کشته می‌داد. لامصبا در واحدشون رو باز می‌ذارن که همه مستفیض بشیم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۰۷ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۳ ژوئیه ۲۰۲۱

مثلا شاید بشه گفت من تو “کارگاه” خیاطی بزرگ شدم. مادربزرگم بعد از بازنشستگی خیاطی می‌کرد. مشتری‌ها پارچه می‌آوردن و از توی بوردا مدل انتخاب می‌کردن و قبل از آماده شدن لباس برای پرو میومدن و سایر مراسم. یه اتاق خونه‌اش شده بود اتاق پرو و برش، یکی هم اتاق خیاطی. تو اتاق خیاطی هم پنج روز هفته نصف روز خودش و مامانم و یه خانم دیگه از همسایه‌ها کار می‌کردن. منم وقتی خونه بودم همون دور و بر زیر دست و پا بازی می‌کردم و بسته به سنم تو کارای ساده کمک می‌کردم. آخر وقت خرده نخ از روی موکت جمع می‌کردم، آب اتو رو پر می‌کردم، الگوها رو از روی خط قیچی می‌کردم، کوک شل می‌شکافتم، با اتو لایه می‌چسبوندم. مثل اینایی که از بچگی می‌رن دم مغازه و شاگردی می‌کنن تا یواش یواش یاد بگیرن، با این فرق که من تو همون سطح موندم و بیشتر یاد نگرفتم. این وسط، منگنه کردن دگمه که گاهی لازم می‌شد انحصاراً با من بود و بابتش مزد هم می‌گرفتم. در واقع اولین درآمدم بود. شاهدان عینی می‌گن خیلی هم قیاقه جدی می‌گرفتم موقع کار. اون‌قدر که هنوز پسرخاله‌ام بابتش سربه‌سرم می‌ذاره.
پ.ن. تو اون خونه همیشه صدای چرخ‌خیاطی می‌شنیدم، حتی وقتی کاملا تنها بودم.
پ.ن.۲ چهارم پنجم دبستان تحت تاثیر قصه‌های مجید احساس طبع شعر بهم دست داده بود. شعر می‌گفتم و می‌رفتم تو اتاق براشون می‌خوندم. خوشبختانه با درایت مادربزرگم و انتقادات دندون‌شکنش همون اول طبع شعرم کور شد و اون دوران ادامه پیدا نکرد. هرچند که دفترش به عنوان آینه دق موند.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۷:۵۳ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۲ ژوئیه ۲۰۲۱

نوشته بود: «اگه تو زندگیم به چیزی رسیدم معنیش این نیست که هنر ویژه‌ای داشتم، فقط تو موقعیتی که برام فراهم شد گند نزدم». خب خیلی دقیقه و معمولا فراموش می‌شه.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۲:۱۷ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۱ ژوئیه ۲۰۲۱

واقعا چرا در قفس هیچ کسی بورخس نیست؟

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۱۲ نوشت.

یه کم حساب کتاب کردم دیدم در واقع حقوقم فرقی نکرده، درآمد اداره مالیات زیاد شده.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۹:۱۱ نوشت.

 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002