سهشنبه، ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۳ قیرینه گرزن
تمام شب یه خواب تخیلی، عرفانی، ماورایی خیلی پیچیده دیدم. حتی وقتی که بیدار شدم و تا آشپزخونه رفتم و آب خوردم، بعد از برگشت دنبالهاش رو دیدم. چیز زیادی ازش یادم نمونده به جز این که توی فضاهای عجیب و ناآشنا دنبال یه چیزی میگشتم که نمیدونم چی بود و با یه سری نیروهای اهریمنی میجنگیدم. اینم یادمه که خبیثترینشون که رئیس بقیه بود، کسی نبود به جز رضا کیانیان. وقتی شناختمش که روی سینهاش نشسته بودم و با تمام قوا پشت سر هم سرش رو میکوبیدم به دیوار و انگار نه انگار که اتفاقی براش افتاده باشه تو صورتم نگاه میکرد و پوزخند میزد.
اینو آیدین در ساعت ۱۳:۵۵ نوشت.