Spring, Summer, Fall, Winter… and Spring
گروهِ نوازندههایِ دورهگردِ سرخپوستیِ شهر دوباره برگشتن به خیابونا و این بعنی از نظر سوئدیها تابستون داره شروع میشه. حتی اگه هنوز کانال یخ زده باشه و درجه هوا زیر صفر باشه و هشت متربرثانیه باد بیاد و هفته دیگه منتظر برف باشیم.
انگار یه رسالتی احساس میکنن که حتما همه چهارفصل رو برگزار کنن. کاری ندارن که هوا چه جوریه. بیادبیه اگه کسی به روشون بیاره که اوج گرمای تابستون اینجا فرقی با اوایل اردیبهشت تهران نداره.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۸:۵۰ نوشت.
حافظا
دوستان اشاره کردن که درست نیست پامو بکنم تو کفش خواجه شیراز. وگرنه امروز میخواستم درباره صنایع ادبی و احیانا بیادبی «حالتی رفت که محراب به فریاد آمد» صحبت کنم.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۰:۴۵ نوشت.
ایهام
میفرمایند که: معاشران گره از زلف یار باز کنید – شبی خوش است، بدین قصهاش دراز کنید.
این وسط مشخص نمیکنند که مرجع ضمیر شب بوده، زلف یار بوده یا خود یار.
[
نظری نیست]
اينو آیدین در ساعت ۱۴:۰۳ نوشت.