پنجشنبه، ۱۶ اوت ۲۰۱۲ خارگیل
اهم مشاهدات سنگاپور (که عمیقا امیدوارم دیگه هیچوقت باهاش مواجه نشم) میوهای بود دوست نداشتنی به اسم دوریان (به دستور فرهنگستان: خارگیل). تقریبا مطمئنم اولین نفری که امتحانش کرده و به بقیه هم پیشنهاد کرده از نظر بهره هوشی در حد کرم خاکی بوده. فکر کن طرف یه میوهٔ گردِ بزرگِ خاردارِ سبز و قهوهای دیده، لابد با هزار بدبختی پوست محکم رو پاره کرده که ببینه توش چیه. بعد با یکی از گندترین بوهای تاریخ مواجه شده که ترکیبی از بوی جوراب و مستراح و غذای گندیده و سطل آشغال یه هفته موندهٔ آشپزخونه بوده. به جای اینکه فرار کنه، یه تیکه از اون محتوای زرد لزجی که از توصیفش معذورم رو برداشته و چون تا اینجا به اشمئزاز کافی نرسیده بوده شروع به خوردنش کرده. مزهاش که دیگه تمام خاطرات بد آدم رو میاره جلوی چشماش. نصیب هیچ بنی بشری نشه.
واقعا برای من قابل هضم نیست که چطور میوهای که به جز شنوایی، مابقی حواس پنجگانه رو مشمئز میکنه، به اشکال مختلف: میوه خام، آبمیوه، بستنی، کیک، اسموتی، میلک شیک و … خورده میشه و همه هم از این وضعیت راضی به نظر میان. اگه دست من بود خیلی وقت پیش نسل درختش منقرض شده بود.
اینو آیدین در ساعت ۱۰:۵۵ نوشت.
۲ نظر به “خارگیل”
آگوست 18th, 2012 18:15
به جاش ویتامین ایکس داره که هیچ جای دیگه پیدا نمیشه
آگوست 19th, 2012 21:04
گول نخور، ویتامین کوفتم نداره!