سهشنبه، ۱۰ آوریل ۲۰۱۲ عید استثنایی
تاحالا نشده بود که سیزده روز اول بهار این همه فعالیت داشته باشم. یعنی اصولا تا وقتی درس می خوندیم که کلا تعطیل بود و وقتی هم سر کار می رفتیم تو این چند روز همه چیز تق و لق بود. حتی زمان سربازی هم شب بیست و نه اسفند نگهبانی داشتم و یک ساعت قبل تحویل سال رفتم خونه و تا بعد از سیزده طرف پادگان آفتابی نشدم.
امسال ولی تلافی همه این سالا دراومد. تا روز چهارم که انگار نه انگار اتفاقی افتاده و عید شده، صبح تا شب سرکار بودم. بعد شیش روز تو پراگ درگیر کنفرانس بودم. بعد از برگشتن ظرف یه روز تند تند لوازم باقی مونده رو بسته بندی کردیم و دوازده فروردین و سیزده به در هم به اسباب کشی و خرید تیر و تخته گذشت.
در مجموع خیلی موقعیت عجیبی بود. با اینکه هوا خیلی هم بهاری نبود، ولی ساعت بدنم اصلا نمی تونست باور کنه که این موقع سال خبری از تعطیلی نیست. اونم فعلا چاره ای نداره و باید عادت کنه به این وضعیت.
اینو آیدین در ساعت ۱۶:۵۸ نوشت.