شهری که توش علی سربندی نباشه، یکی دیگه از جذابیت هاشو از دست می ده. حتی وقتی خودم اونجا نیستم دلم می گیره که خبر رفتنشون رو می شنوم.
مگه دوست روی درخت درمیاد؟
:(( وقتی حس میکنم که چه بلایی سر ماها اومده بغضم میگیره یه چیزی بهم میگه شماها زیاد با هم حال کردید باید هرکدومتون تبعید بشید یه گوشه دنیا یعنی میشه یه روز دوباره همه با هم باشیم؟
سپتامبر 13th, 2011 3:33
:(( وقتی حس میکنم که چه بلایی سر ماها اومده بغضم میگیره یه چیزی بهم میگه شماها زیاد با هم حال کردید باید هرکدومتون تبعید بشید یه گوشه دنیا یعنی میشه یه روز دوباره همه با هم باشیم؟
سپتامبر 14th, 2011 9:30
یه روزی میاد که علامت مشتق دوم عوض می شه. بعدش همه برمی گردن.
سپتامبر 14th, 2011 21:51
امیدوارم جمع بشیم یه روز…زود هم باشه ها…دوست ندارم وقتی دفعه بعد دور هم جمع می شیم از درد زانو و نوار قلبی و رژیم غذایی مون حرف بزنیم!
سپتامبر 15th, 2011 9:08
اینا خوبه من می ترسم آخر دندون مصنوعیامون با هم جابجا بشه.