سهشنبه، ۱۹ آوریل ۲۰۱۱ افتاد تو قندون
اقلا شیش سال بود دکتر بهم گفته بود باید بکشیش، ولی من که اصولا از دندونپزشکی فراری ام از ترس دردسرش زیر بار نمی رفتم. اونقدر موند و موند تا به درد افتاد، تا زد دو تا دندون دیگه رو هم نابود کرد. حالا هم که کشیدمش و گذاشتمش تو جیبم، هم دارم دردش رو می کشم، هم باید ده دفعه برم روی اون یونیت شکنجه بشینم تا دو تا دندون کناریش درست بشن. نمی دونم خب چه کاریه، مثل آدم کارتو همون اول انجام بده دیگه. حالا تو این گیرودار دکتر خودم هم باید بره گردنش رو عمل کنه و سه ماه استراحت کنه که من مجبور بشم برم پیش یه دکتر دیگه.
پ.ن. یکی از حسرت های به شدت محدود من توی زندگی همین دندوناست. کاش می شد یه بار دیگه اینا بریزه و از زیرش دندون جدید در بیاد.
اینو آیدین در ساعت ۱۰:۲۸ نوشت.