عجب کابوسی بود دیشب. تک تک المان ها رو اعصاب بود. دوران مدرسه بود و کلاس عربی بود و معلم معمم بود و من مشق ننوشته بودم و کتاب عربی همراهم نبود و امتحان هم قرار بود بگیره و من خبر نداشتم. پووووووووووووف.
اینو آیدین در ساعت ۶:۵۴ نوشت.
طبق تجربه ای که من داشتم هرچی نخبه تو زندگیم دیدم همین تجربه تو رو داشتن. طبیعیه رئیس.
یعنی تجربه نفرت از کلاس عربی؟ البته نخبه دخل زیادی به من نداره. شعر: “گیرم دوست تو بود نخبه از نخب ایشان مرا چه لقمه؟!”
نام (لازم)
ایمیل (منتشر نمیشود) (لازم)
وبلاگ/سایت
Δ
© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002
اکتبر 16th, 2009 16:38
طبق تجربه ای که من داشتم هرچی نخبه تو زندگیم دیدم همین تجربه تو رو داشتن. طبیعیه رئیس.
اکتبر 17th, 2009 14:22
یعنی تجربه نفرت از کلاس عربی؟ البته نخبه دخل زیادی به من نداره. شعر:
“گیرم دوست تو بود نخبه
از نخب ایشان مرا چه لقمه؟!”