چهارشنبه، ۱۷ دسامبر ۲۰۰۸
بعد از سه روز حضور تو یگان مربوطه، به این نتیجه رسیدم که باید توانایی های پیچوندن خودم رو تقویت کنم. چون با وجود پیچوندن بیشتر از 25 درصد زمان، می بینم که هنوز هم جای بیشتر از اینا هست.
اینو آیدین در ساعت ۱۹:۳۰ نوشت.
۴ نظر به “”
دسامبر 20th, 2008 14:11
خيلي خوبه
اما فراموش نكن اين اولشه
بعد از يكي دوماه(مخصوصا وقتي كه نامه ستاره هات اومد) ديگه نميتوني از اينكارا بكني!! فقط تا ميتوني سعي كن خودت رو باهوش نشون ندي وگرنه پوستت كنده است (قائده ‘من بلد نيستم’ رو هرگز فراموش نكن)
موفق باشي رفيق
ژانویه 2nd, 2009 14:57
سلام. کاش اومده بودي بدرقه. خيلي روحيه نداشت واسه رفتن. گرچه فکر کنم شلوغ بازيهاي ما هم نتونست جلوي دلتنگيشو بگيره. سهيل رو ميگم.
ژانویه 3rd, 2009 18:30
خیلی دوست داشتم بیام. ولی اون تو اون روز خاص شرایط یه جور ناجوری پیش رفت که نشد. هم خودم خیلی روحیه نداشتم. هم یه نیم ساعتی کنار خیابون موندم ولی تاکسی گیرم نیومد و خلاصه به این نتیجه رسیدم که تا به شما برسم دیگه رفتین.
ژانویه 6th, 2009 20:49
چي شد؟؟ مثل اينكه اوضاع روحي روانيت زياد جالب نيست
اميدوارم خوب باشي و بياي مطلب بنويسي
از نوشته هات خيلي خوشم مياد
موفق باشي رفيق