جمعه، ۱ اوت ۲۰۰۸
خب فکر کنم بعد از قضایای پست قبلی، باید یه مقدار موضعم رو روشن تر کنم:
1- من با مجازات اعدام موافقم. فعلا با مصادیق کار ندارم، ولی به نظرم هیچ دلیل منطقی وجود نداره که بعضی از آدما که وجودشون برای جامعه و افراد جامعه ضرر داره، اعدام نشن. حبس موقت (در برابر حبس ابد) و دوباره برگشتنشون تو جامعه معنی نداره. حبس ابدشون فقط خرج خورد و خوراک و جای خواب حضرات رو می ذاره رو دست بقیه افراد جامعه که دارن مالیات می دن. تبعید هم که بیشتر از منتقل کردن جای مشکل نیست.
2- تناسب جرم و مجازات یعنی چی؟ اگه قراره نسبت این تناسب، یک باشه من باهاش مخالفم. مجازات اصولا دو جنبه داره: یکی تنبیه، یکی پیشگیری. از جنبه پیشگیری معتقدم که مجازات باید خیلی شدیدتر از جرم باشه که کسی جرات نکنه طرف جرم بره. ضمنا عملی نیست که جرم و مجازات حتما از یه جنس باشن. اگه یارو به دختر مردم تجاوز کرده، من برم بهش تجاوز کنم کدوم مشکل حل می شه؟ اومدیم طرف مریض بود و خوشش هم اومد.
3- مصادیق استحقاق اعدام؟ قتل عمد، تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه، توزیع مواد مخدر، اسیدپاشی، گروگان گیری. فقط اینا نیست، ولی اینا یه سری حداقل محسوب می شن.
4- منکر نقش تربیت و آموزش یا رفاه اجتماعی تو جلوگیری از وقوع جرم نیستم. ولی فعلا که وضعیت اینجوریه، باید یه سری راه حل کوتاه مدت داشته باشیم و یه سری بلند مدت. اون مسائل جزو راه حل های بلند مدته. ولی تو کوتاه مدت که نمی شه مجازات مجرم رو تعطیل کرد.
5- اونقدر هرکاری این نظام کرده گفتیم غیر عادلانه بوده که دیگه خودمون هم نمی تونیم باور کنیم یه کار عادلانه انجام بشه. نمی تونیم هر اعدامی رو فورا به نقض گسترده حقوق بشر و آزادی بیان و اعدام زندانیان سیاسی ربط ندیم. اون مشکلات رو باید به جای خودش حل کنیم، حرفی نیست. ولی این قدر سیاه و سفید دیدن دنیا هیچ وقت باعث هیچ اتفاق مفیدی نمی شه. فقط وقتی خاکستری دیدیش می تونی امیدوار باشی و یه حرکتی به سمت یه درجه سفیدتر شدنش داشته باشی.
اینو آیدین در ساعت ۱۷:۰۴ نوشت.
۱۹ نظر به “”
آگوست 2nd, 2008 8:18
مجددا تایید میشود 🙂
تقریبا اینا رو من تو کامنت قبلی میخواستم بنویسم اما اینقدر زیاد میشد بیخیالش شدم.
آگوست 2nd, 2008 10:31
معلومه که تو مکتب خودم تربیت شدی.
آگوست 2nd, 2008 17:56
گمشو :-))
تازه میخواستم سر سه تا از بندها (دوتاش را به طور شدید) بت گیر بدم اما فعلا اتحاد استراتژیک برقرار نمودیم تا ببینیم چی میشه ؛-)
آگوست 2nd, 2008 18:25
مجازات اعدام برای ایران فکر نکنم چیز چندان نا مناسبی باشد. شاید ایده آل نباشد اما خیلی هم بد نیست. اما اعتماد به دستگاه قضایی وجود ندارد و این باعث می شه که وقتی کسی به جرم غیر تعریف شده شرارت اعدام شود شک کنیم که آیا واقعا استحقاق اعدام داشت یا نه. آنچه تو گفته به حق بود اما مربوط نبود. یعنی اینکه مجازات اعدام برای ایران خوب است، بحثی است که حرفهایت ممکن است قابل قبول باشد اما اینکه آیا اعدام این 30 نفر خوب بود یا بد بحث دیگری است.
اما یادت باشه… خیلی آسونه وقتی دور از یک موضوع هستی در موردش نظر بدهی. وقتی خودت مجرم باشی و قرار باشد اعدامت کنند نگاه دیگری خواهی داشت. نگاه آنهایی که مخالف اعدام هستند هم به این دلیل است که سعی می کنند به همه افراد مثل انسان نگاه کنند و درک شان کنند. شاید تو هم وقتی در موضع ضعف و گناه قرار گرفته باشی تقاضا کنی که به تو نگاه انسانی تر بکنند تااینکه به تو به عنوان یه شئ که باید ازش خلاص شد نگاه کنند.
مراقب باش خدمت که میروی شرارت نکنی((:
آگوست 3rd, 2008 5:49
تا جایی که من خوندم و دیدم اون آدما به جرم غیر تعریف شده شرارت اعدام نشدن. بلکه به جرم تعریف شده افساد فی الارض اعدام شدن. وقتی یکی رو با نیم کیلو هروئین دستگیر می کنن، طبیعتا برای مصرف شخصی نبوده. یا وقتی یه نفر میاد مدل خفه کردن یه آدم دیگه رو با خونسردی تعریف می کنه من باور می کنم که قتل عمد کرده.
یادت باشه که همیشه محکوم به حکم اعتراض داره، حالا می خواد اعدام باشه یا یه قرون جریمه. متوجه هستی اون آدمی که می خوای انسانی بهش نگاه کنی، وقتی آزاد بوده چقدر غیر انسانی به بقیه جامعه نگاه می کرده؟ چه ضربه ای به جامعه زده؟ ضمنا به نظر من این که به افراد مثل انسان نگاه کنی دلیل نمی شه که وقتی یه جرمی مرتکب شد که جریمه اش هم از قبل مشخص بوده، مجازاتش نکنی. اشتباه نکن من نمی گم هرکی انگشتشو کرد تو دماغش باید اعدام بشه، نمی گم هم الکی باید با همه سخت گیری کرد. ولی جریمه باید اندازه ای باشه که آدم دستش بلرزه موقعی که می خواد بره سراغ کار خلاف. نه اینکه طرف هیچ تاثیری تو زندگیش نداشته باشه و دوباره کار خودش رو تکرار کنه.
آگوست 3rd, 2008 15:12
امیدوارم بتونم نظرم رو در این چند خط نظر دونی بدم!
اول از همه این رو معلوم کنم که من نه طرفدار این
1- در مورد تطبیق جرم با مجازات قطعا منظور من وجود یک نسبت خطی بین این دو نیست…یا اینکه میزان و نحوة مجازات جرم هایی مثل تجاوز و آدم و کشی و توزیع مواد باید کم و زیاد باشه….
چیزی که می گم اینه که ما باید قانون داشته باشیم یا حداقل طبق همون قانونی که وضع کردیم عمل کنیم…هر جرمی به طور دقیق و ریز باید طبق قانون میزان مجازات اش معلوم باشه…وقتی می گم تطبیق داشته باشه نه این که این قانون ه چی باشه…این اصلا مهم نیست…بلکه منظورم اینه که موقع اجرا باید طبق قانون ه عمل بشه و مطابق اون باشه…شرب خمر تا دیروز شلاق بوده..امروز یه چیز دیگه است…فردا یه چیز دیگه…به طور مثال من نوعی اینجا می دونم برای سرعت رفتنم..به ازای هر مایل اظافه چقدر جریمه می شم…جریمه اش هم اینقدر زیاد ه که جرات نمی کنم پام و رو گاز بذارم…اما معلومه…اگه هم 10 مایل بر سرع بالای سرع مجاز برم هر پلیسی هم جلوم و بگیره یه انداز ه من و جریمه می کنه. نه اینکه یکی من و ول کنه…یکی شب با زنش دعوا کرده 2 برابر جریمه کنه.
در مورد این آدمها هم اعتراض من اینه که…برای من و برای خیلی های دیگه فکر کنم….شرارت…تشویش اذهان …مال خواری…زمین خواری…تجاوز به حقوق معنی نداره…چرا که اولا معلوم نمی کنه تعریف اینا چیه…و دوما معلوم نیست مجازات اش چیه…امسال یکی رو اعدام می کنن…یه سال بعد حتی آدم کش اش رو آزاد می کنن…برای هر کی هم که کم می آرن 4 تا از این کلمات ادامه پرونده اش می ذارن… من دفاعی از این آدم ها نمی خوام بکنم…اما نظری هم راجع به اینکه واقعا چقدر اعدام حق شون بوده (خیلی های اون 30 نفر) ندارم ! چون قانونی نیست که بدونم آیا رعایت شده یا نه…یا بهش دل خوش باشم…که چه خوب که اجرا شد…
من باز هم میگم جرم آدمهایی که من دیدم و خوندم…10 نفر اول شون معلوم بود که در 8-9 امی دیگه به شرب خمر رسیده بود…قاتل و متجاوز و قاچاق چی هم
آگوست 3rd, 2008 15:31
ادامه 2….اینجا دیگه فرض اینه که این آدم ها خلاف کارن و باید اعدام شن…و قاون هم واقعا داره درست می گه و دست اشون درد نکنه که اعدام می کنن….
ببین اگه هدف اصلاح جامعه باشه…که چه خوب…چه دلیلی داره که اینقدر تو بوق و کرنا بشه….با جار و جنجال…30 نفر اسم بدن…تو شهر بچرخونن…و آخر هم جلوی مردم اعدام کنن؟؟ لطفا نگید اینجوری بقیه حساب کار دستشون می آد…که فکر کنم حداقل قشر تحصیل کرده بدونن عواقب این کار رو!
کشتن آدم ها جلوی چشم مردم..یا حتی حرف زدن راجع بهش…مردم رو از اعدام و عاقبت بدب نمی ترسونه….فقط این امر رو عادی تر می کنه…
تو خودت می گی طرف با خونسردی اومده تو تلوزیون و راجع به خفه کردن طرف حرف زده….این یعنی چی؟؟ من این رو نمی فهمم…خب گفتین آدم کشه دیگه…و باید اعدام شه…آدم کشتن رو هم همه می دونن یعنی چه…دیگه این کار چه لزومی داره..جز اینکه مردم و نسبت به کشتن عادی تر می کنه…بچه ه داره می بنه..به نظرش چه کار ساده ای ما آد…خلاف کار ه می بینه…اگه تا دیروز نمی کشته فردا به نظرش آدم کشی هم راحت می آد…
ببین اینجا قانون داره..قانون اش هم سفت و سخته..اعدام هم می کنن حسابی و بدون شوخی…اما آدماش..وقتی جسد یه حیوون و وسط خیابون یا جسد یه گنجشک کنار پیاده رو رو می بینن..حالشون منقلب می شه…نگاه نمی تونن بکن…در عوض مردم ما می رن و اعدام یه آدمیزاد و میبینن…تو چشم های طرف زل می زنن…تا آخرین لحظه هم می ایستن و جون کندن اش رو می بینن….تازه تو روزنامه دنبال محل های دیگه اعدام می گردن!! وقتی می گم..اینقدر این کار رو کردن که برای ما عادی شده…در حد چند خط نوشتن برای این می گم…من اینجا خیلی با آدمهای مختلف بحث می کنم سر مسایل مختلف….دلم می خواست از بچه های آزمایشگاه راجع به اعدام و اینجور قانون هاشون بپرسم…اما جرات نکردم این کار رو بکنم…چون مطمین بودم که بهم به دید یه روانی و آدم مشکل دار نگاه می کنن!!
اما ما نه…تو تاکسی می گیم..تو تلوزیون میبینیم…بین دوستا حرف اش و می
آگوست 3rd, 2008 15:37
میزنیم….پاش هم اگه بیفته می کشم!!!
خلاصه اینکه اگه حذف این آدمها 2 تا سود داشته باشه واسه جامعه…ضرری که به خطر این اعدام ها و باقی قضایاش ایجاد شده 100 تا بوده….
×× نظر اولم و همش نیومد..عجبا….حالا بذار یادم بیاد ادامه جمله ها تو نظر بعدی ادامه اولی رو می گم .
آگوست 3rd, 2008 15:43
ادامه 1…قاتل و متجاوز و قاچاق چی هم همون 7-8 تای اول بودن…
2- اصل اش این بود که با اعدام موافق ام..با حذف آدم های خلاف کار موافق ام…
ااا چرا این نظرات من و اینجوری کرد….با این وبلاگ ات!! 😛 اصلا خودم می رم وبلاگم و راه می اندازم :)))
راستی این حمید چی می گه..اونجا نشسته هی تایید می کنه حرف های تو رو؟ شما ها چه خوب واسه همدیگه کوکا باز می کنین و تعارف می کنین!!! عجبا!!
آگوست 3rd, 2008 17:53
راستی یک سوالای: چرا فروش مواد مخدر جرم است که حالا بخواهم در مورد شدت مجازاتاش صحبت کنیم؟
آگوست 4th, 2008 2:59
خوب اینکه در حقوق تخصص نداشته باشی که طبیعیه. من با آزادی بیان شما کاملا موافقم. اما به نظرم در رشته های دیگه بیشتر می تونی موثر باشی.
آگوست 4th, 2008 6:57
خبر در مورد جرم شرارت را می توانی اینجا ببینی:
http://www.iribnews.ir/Default.aspx?Page=MainContent&news_num=160508
آگوست 4th, 2008 8:14
لینک را اشتباه نوشته بودم
http://www.iribnews.ir/Default.aspx?Page=MainContent&news_num=160508
جالب ترین اش این بود:
مرتضی چهاردوولی به جرم اخلال در نظم عمومی ، شرب خمر ، نگهداری و توزیع مواد مخدر در سطح گسترده.
سوال سولوژن هم جالب بود… (:
چرا فروش مواد مخدر جرمه اما مثلا فروش آدامس جرم نیست؟… از یک نظر این سوال خیلی ساده است از یک نظر خیلی مشکل(:
البته معلومه که من ترجیح میدم جرم باشه(: حتی جرم اش اعدام باشه اما اینکه چرا… زیاد نمی تونم اثباتاش کنم که حق دارم زندگی یک نفر دیگرو بگیرم.
آگوست 4th, 2008 8:46
مهسا: از بس قر و قاطی شد من درست نفهمیدم چی گفتی. اصلا وبلاگ خودت رو راه بنداز ببینیم چی به چیه؟
راستی “گمشو” جزو کوکا محسوب می شه یا تعارف؟
سولوژن: خب راستشو بخوای هرچی فکر می کنم نمی دونم چی بگم. منم مثل رامین نمی تونم قضیه رو اثبات کنم. به هر حال فعلا ترجیح می دم جرم باشه!
بهاره: دستت درد نکنه کاملا به زندگی امیدوارم کردی. خیلی به قصد تاثیر حرف نزدم، بیشتر می خواستم نظر شخصی بدم. ولی جدا از نظر حقوقی اینقدر پرت بودم؟
آگوست 4th, 2008 11:31
به رامین و آیدین: به نظرم پاسخ به این سوال من بستگی به این دارد که به چه نوع جامعهداریای باور داشته باشیم. جامعهای که هدف افراد آن مشخص شده است و کارها ارزشدار هستند یا جامعهای که کمترین قیدها را بر فرد بگذاریم و اجازه دهیم خواست فردی و تعادل جمعی (ولی نه به زور قوهی قهریه) فرهنگ آن را مشخص کند.
در جامعهی نوع دوم، هدف وارستگیی متافیزیکیی تکتک افراد جامعه نیست. همچنین هدف بیشینهکردن سودِ اقتصادیی کل جامعه هم نیست. هدف کمترین دخالت در حریم فردیی هر شخص است. اگر اینطور باشد چه دلیلای دارد که نگذاریم کسای که میخواهد به دنیای هپروت برود نتواند به دنیای هپروت رود؟ درست است که معتاد مواد مخدر بودن برای سود اقتصادیی کشور خوب نیست و غیره و غیره، اما که گفته است که سود اقتصادیی کشور باید بر خواست افراد جامعه اولویت داشته باشد؟
و یک نکتهی دیگر: من نمیدانم چه دلیلای میتواند وجود داشته باشد که فروش الکل آزاد باشد ولی فروش بقیهی مواد مخدر آزاد نباشد؟ شدت اعتیادی که ایجاد میکند؟ در این صورت فکر کنم مواد مخدر زیادی باشند که چندان هم اعتیادآور نباشند.
آگوست 4th, 2008 21:40
بله خوب. همه ی ما شکوفه های انقلاب و فرزندان فاشیسم هستیم. فکر می کنی کار راحتی است کندن این بخش از وجودمان؟ یا حتا فقط دیدن اش؟
آگوست 4th, 2008 21:45
و از همین روست که برای بار ده هزارم همه ی شما را به خواندن برترین پست تاریخ وبلاگستان فارسی (به انتخاب خود مهندس) آن هم از نوع بلامنازع دعوت می کنم. این شما و این حضرت کلنگ:
http://qolang.blogspot.com/2008/06/blog-post_11.html
آگوست 4th, 2008 22:19
به سولوژن: تعادل جمعی کمی تا حدودی گنگ به نظر میاد. مثلا تعادل جمعی گروه قاچاقچیان یا تعادل جمعی گروه معتادان؟ احتمالا هر دو؟ بالاخره جامعه مجموعهای از خرده گروههاست با منافع بعضا متناقض. حال همین نسبت را به روابط بین کشورها هم میتوان تسری داد و سوال را اینگونه پرسید که بین کشوری به نام افغانستان و شرکتی به نام مثلا کارلزبرگ چه تفاوتی وجود دارد؟ اصلا فارغ از اصول تاحدودی بیمعنی وارستگی متافیزیکی و طبق همان قوانین بازار آزاد، چرا حامد کرزای باید با منبع درآمد کشور فقیرش مشغول مبارزه باشد اما در عین حال رییس شرکت کارلزبرگ به افزایش سود سالانه خود افتخار کند و تیتر قوربس باشد؟
پس انگار یه کسی یک جایی گفته است کشور افغانستان (عضوی از جامعه جهانی، خرده گروهی از مجموعه، فردی از افراد) حق ندارد طبق استعداد و (احتمالا) خواست مردمش (به عنوان منبع درآمدشان حداقل)حشیش صادر کند. جالب اینکه در این بین نه خواست (فردی، گروهی) افغانستان مورد توجه قرار میگیرد و نه سود اقتصادی این کشور (فرد، گروه) و تازه گمان نمیکنم کسی (گروهی، جامعهای) که این تحمیل را پیش میبرد چندان ادعایی در مورد وارستگی متافیزیکی داشته باشد.
نکته دیگر هم در این زمینه، شکل دادن خواست افراد است به گونهای که در جهت سود اقتصادی بیشتر برای فرد (گروه، جامعه) باشد که آن هم احتمالا بحث مفصل جامعه شناختی خواهد داشت 🙂
به مهسا: به جای این حرفا، برو وبلاگت رو دوباره راه بنداز ؛-)
مارس 9th, 2010 18:28
مجازات اعدام بده من دوست ندارم به هر دليلي