یکشنبه، ۱۱ مه ۲۰۰۸
وهاب ادنایی! یاد اون روزی می افتم که تو سلف تربیت مدرس نشسته بودیم و دکتر بودجه اولش رو داده بود مجلس و تو شدیدا اعتقاد داشتی که باعث کاهش تورم می شه و به ما می گفتی هیچی از اقتصاد سر در نمیاریم و یه جوری نگاهمون می کردی انگار خریم. یادت باشه یه روز بیای پیشم اعتراف کنی که هیچی از اقتصاد سرت نمی شه و نظر سیاسی خودت رو به اسم نظریه اقتصادی به ملت می چپونی.
یک نظر به “”
می 19th, 2008 2:08
این پست ات خیلی چسبید و شجاعانه بود. این یارو رو ندیدم. ولی از این جفنگیاتی که بچه بسیجی ها می گفتن زیاد شنیدم. یکی اش رو داداش اون محمودی رفیق تون به من گفت تا همین امروز تو دل ام مونده گیرش بیارم بهش بگم چه قدر ضایع است که آدم با اون همه اعتماد به نفس زر مفت بزنه و یک سیفون هم روش…