چهارشنبه، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷
دارم با تمام قوا صبح و ظهر و شب پایان نامه می نویسم که تا شنبه تموم بشه. بعد یهو می بینم جواب مقاله ام رو دادن و کلی اصلاح انداختن گردنم که تا دو روز دیگه انجام بدم. به خودم می گم چشمم کور، اینم تموم می کنم. بعد دوباره یهو معلوم می شه که تا فردا باید گزارش سه ماهه هم تحویل بدم. اینجور وقتاس که می گن: “زپلشک آید و زن زاید و مهمان عزیزم ز در آید”.
پ. ن. خدا چهارمی رو به خیر بگذرونه.
یک نظر به “”
سپتامبر 5th, 2007 23:55
مواظب پیانوهای در حال سقوط باش…