چهارشنبه، ۱۱ اکتبر ۲۰۰۶
رفته بودیم پشت کتابخونه مرکزی برای روزه خوری. تا مستقر شدیم یهو یه نگهبان بیسیم به دست رسید و گفت تو محوطه چیزی نخورین. گفتیم اینجا که خلوته، کسی نیست. گفت بذارین یه جای خوب بهتون بگم. برین بین زمین تنیس و سالن تربیت بدنی، اونجا هیچ کس رد نمی شه!
تا حالا این جوریشو ندیده بودم.
اینو آیدین در ساعت ۲۰:۲۰ نوشت.
یک نظر به “”
اکتبر 13th, 2006 19:13
chize tajob avari nist….ina hamashoon inkaran.