پنجشنبه، ۱۳ ژوئیه ۲۰۰۶
با اجازه فرورتیش رضوانیه و ستون بومرنگ:
“بهتر است خودتان برای کودکتان قصه تعریف کنید. این جوری اگر بچه در طول روز کار بدی انجام داده، می توانید آن را در قصه مطرح کنید تا از چیزی که می شنود عبرت بگیرد:
«یکی بود… یکی نبود… یک پسربچه زشت و احمقی بود که یک روز ظهر وقتی مامانش خواب بود، رفت و موهای خواهر کوچکش را کشید و خواهرش هم دوساعت تمام ونگ زد و اعصاب مامان را داغون کرد. وقتی شب شد یک فرشته به اتاق پسر پررو آمد، او را تا می خورد کتک زد و از سقف اتاق آویزان کرد تا برای سایر پسرهای بی ادب و دیوانه، درس عبرت باشد…»”
اینو آیدین در ساعت ۱۰:۴۶ نوشت.
۲ نظر به “”
جولای 14th, 2006 4:32
بسیار عبرت انگیز بود!
جولای 17th, 2006 9:13
قول مي دم كه ديگه موهاي خاهرم رو نكشم