مشغولیات

زندگى، خود مشغولیتی عظیم است!




شعار هفته

Many subsystems in data communication systems work best with random bit sequences.

K. Sam Shanmugam


 
 
آیدین كبیر در یک نگاه

اسم: آیدین خان
تاریخ تولد: ۱۸ دی ۱۳۶۱
قد: ۱۷۷
وزن: داره می رسه به صد
رنگ چشم: قهوه‌ای تیره
رنگ مو: همون
تماس: ایمیل

اینم یه تیریپ عارفانه، ابلهانه از آیدین كبیر


بالا
 
آرشیو

بالا

نظريات عارفانه،
يادداشتهای ابلهانه

تراوشات ذهنی آیدین كبیر
 


جمعه، ۳۰ ژوئن ۲۰۰۶

الآن باز حمید صداش در میاد. ولی من بعد از این همه سال طرفداری آلمان، دوست دارم امروز آرژانتین برنده بشه.

[۵ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۵:۲۳ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۲۹ ژوئن ۲۰۰۶

می گن عمو حسن از حموم در اومده و نشسته رو مبل، بعد خانومش رو صدا کرده و گفته چرا اینجوری می شم؟ تا خانومش بخواد بپرسه چه جوری، مرده بوده. هیچ وقت کسی نفهمید منظورش از اینجوری، چه جوری بوده. ولی فکر کنم این مساله بیشتر از همه، برای من سوال باشه. ضمنا حالا هروقت یه جوری می شم که توصیفی براش ندارم، می ترسم بمیرم یهو!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۲۰ نوشت.

کار دنیا برعکس شده. ترسناک ترین مساله این ترم، امتحان دکتر گلابی نژاده که چهار پنج روز هم بیشتر بهش نمونده!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۱۷ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۲۵ ژوئن ۲۰۰۶

بازی به این می گن. فوتبال اگه خشن نباشه که به درد دخترا می خوره. فقط حیف که کارت زرد و قرمز باعث افت هیجان بازی می شه. ضمنا تا اطلاع ثانوی پرتغالته!

[۵ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۴۰ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۲۴ ژوئن ۲۰۰۶

یه روز (حدود سه سال پیش) یه دزدی (هیوا یوسفی) تو این وبلاگ کامنت گذاشت و شماره تلفن داد و نوشت که با من تماس بگیر. من بهش زنگ زدم و گفت وبلاگت رو خوندم و از نوشتنت خوشم اومده و کلی تعریف کرد و بعد گفت بیا برای روزنامه جام جم مطلب بنویس. منم محترمانه رد کردم چون اولا از روزنامه مربوطه خوشم نمی اومد و دوما چنین کارکردی برای خودم متصور نبودم. طرف هم کلی سعی کرد خرم کنه ولی به هر حال نتونست از پس من بر بیاد.
کمتر از یه هفته بعد از این ماجرا، مرتیکه پست فطرت دو تا از پست های اینجا رو بدون کوچک ترین دستکاری و بدون اجازه و بدون اشاره به نویسنده، تو روزنامه مزخرف چاپ کرد.
نمی دونم الآن چرا یادش افتادم، ولی دوباره داغ دلم تازه شد.

[۶ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۶:۱۸ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۲۲ ژوئن ۲۰۰۶

افشین پیروانی گفت: “همون طوری که اول صحبت هام خدمتتون فرمودم…”!

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۵۲ نوشت.

سه سال پیش به مرکز تحقیقات مخابرات یه پروژه کارآموزی تحویل دادم که موقع تعریفش، آقاهه رک گفت: “این کار رو قراره ما انجام بدیم، حالا شما انجام می دین دیگه!”. امروز یکی از آدمای اون بخش رو دیدم، می گفت دو سه دفعه صحبت پروژه تو شده و بچه ها ازش تعریف می کنن. یه سال بعد از اون قضیه خودم تو چیزی که تحویل داده بودم یه ایراد پیدا کردم که عملا مشکلی ایجاد نمی کرد، ولی بهتر بود که نباشه.
1- ظاهرا اون همه آدم که اون جا پول می گیرن و کار می کنن، نفهمیدن که کار من غلط هم داشته.
2- هنوز فکر می کنم اون تکنیکی که تو برنامه کذایی استفاده کردم، سریع ترین و کوتاه ترین راه ممکن بوده. فکر کنم هنوز نفهمیدن تو سورس برنامه چی به چیه و همینجوری ازش استفاده می کنن.
3- یه مقدار از شنیدن حرفش ذوق کردم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۵۰ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۲۱ ژوئن ۲۰۰۶

نمی دونم از دست آدمایی که کلی تابلو می کشن و بعدش نمایشگاه هم می ذارن، ولی به خودشون زحمت نمی دن که برای تابلوها اسم انتخاب کنن، باید بخندم یا حرص بخورم.

[یک نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۸:۳۳ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۲۰ ژوئن ۲۰۰۶

آخه مبحث از فریت احمقانه تر هم پیدا می شه؟ این پوزار هم مثلا خواسته مثال عملی ملموس بزنه که موضوع برای جا بیفته، نوشته:

The double image seen through a calcite crystal is an example of birefringence.

حالا یه نفر به من بگه این کلسیت اصلا چی هست!

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۱:۰۵ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۱۹ ژوئن ۲۰۰۶

مثلا فرض کنین که یه معلم قرآن عوضی، کلاس سوم دبستان از گوش های من به عنوان دستگیره استفاده کرده و با گرفتن اونا من رو از زمین بلند کرده.
خب حالا دیگه فرض نکنین. این ماجرا واقعیت داره.

[۲ نظر] اينو آیدین در ساعت ۱۳:۵۴ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۱۸ ژوئن ۲۰۰۶

متاسفانه تجربه نشون داده ناخونک زدن به کمپوتی که هنوز داره روی اجاق می جوشه، باعث سوختن دهن آدم می شه. ولی نمی دونم چرا هیچ وقت نمی تونم در برابر این وسوسه مقاومت کنم!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۷:۳۰ نوشت.

.............................................................................................


جمعه، ۱۶ ژوئن ۲۰۰۶

And tomorrow, should you ask me for the world
Somehow I’d get it, I would sell my very soul
And not regret it for to live without your love
Is just impossible

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۸:۵۹ نوشت.

.............................................................................................


چهارشنبه، ۱۴ ژوئن ۲۰۰۶

امیدوارم تک تک اون فاطی کماندوهایی که پریروز افتادن به جون مردم، یه ماموریت خارج بهشون بدن که شوهرشون اجازه رفتن بهشون نده، بعد شوهره بره چهارتا زن بگیره، بعد کتکشون بزنه و دیگه اجازه نده از خونه برن بیرون و سر کار برن، بعدشم بره سرخود طلاقشون بده و بچه ها رو ازشون بگیره، بعد باباشون بمیره و نصف سهم برادراشون بهشون ارث برسه، بعدشم یه مرد معتاد بی سروپا بگیره با چاقو تیکه تیکه اشون کنه و خانواده اشون مجبور بشه برای اعدام طرف، دیه بده!

[۶ نظر] اينو آیدین در ساعت ۸:۱۱ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۱۲ ژوئن ۲۰۰۶

جناب کره خر به خاطر قدم زدن تو زمین، مصدوم شدن!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۳۷ نوشت.

.............................................................................................


یکشنبه، ۱۱ ژوئن ۲۰۰۶

یه نفر به من بگه این کره خر اردبیلی چند بار توپ بهش خورد؟
اصلا توپ بخوره تو اون فرق سرش! چند بار اسمش رو شنیدین؟ البته به جز اون وقتایی که فردوسی پور اسمشون رو ذکر می کرد و محترمانه می گفت که ایشون رو باید با اردنگی بندازن بیرون!

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۹:۱۳ نوشت.

.............................................................................................


شنبه، ۱۰ ژوئن ۲۰۰۶

تا نگرانی نباشه، امیدواری معنی نداره.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۱:۵۳ نوشت.

حفاظت شده:

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

[برای نمایش یافتن دیدگاه‌ها رمز عبور را بنویسید.] اينو آیدین در ساعت ۷:۲۲ نوشت.

.............................................................................................


سه‌شنبه، ۶ ژوئن ۲۰۰۶

365*24*60*60*2

[۱۱ نظر] اينو آیدین در ساعت ۲۰:۰۰ نوشت.

.............................................................................................


دوشنبه، ۵ ژوئن ۲۰۰۶

استاد محترم برای یکی از مساله های تکلیف، یه راهنمایی فرمودن که کار رو ساده کنه. حالا من بدون توجه به راهنمایی، یه کار دیگه کردم که حتی ساده تر بود. حالا می ترسم ببینه به راهنمایی داهیانه اش توجه نکردم، عصبانی بشه یهو.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۰:۴۳ نوشت.

.............................................................................................


پنج‌شنبه، ۱ ژوئن ۲۰۰۶

می گه: “صاحب فلان کارخونه معروف، اصلا آدم شریفی نیست. به همین دلیل هم زنش سرطان گرفته”
ما که هرچی فکر کردیم ربطش رو نفهمیدیم.

[نظری نیست] اينو آیدین در ساعت ۱۲:۱۴ نوشت.

 

مطالب اخیر

نظرات اخیر

© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002