جمعه، ۷ اکتبر ۲۰۰۵
مثلا یه همچین چیزی اول پایان نامه بنویسیم:
“با تشکر از:
علی سربندی که شامپو بدن گلرنگ گرفت و دوتا شکل کشید!
نیما فاتحی که گرفت خوابید و شام به ما نداد ولی به ما یاد داد که protel چه جوری باز می شه!
مهدی آرزومند که می دونست تقریبا 6 تا از پایه های jtag به جایی وصل شدن!
نیما دارابی که محض رضای خدا هیچ کاری له یا علیه این پروژه نکرد!
حسین محاسنی که دو تا جامپر از روی پروژه اش کش رفتیم!
مهسا مقامی که بالاخره بعد از ما دفاع می کنه و همین به ما روحیه می ده!
مهندس ملک محمد که امکان حضور در جلسه دفاعیه رو نداشتن!”
پ.ن. خواهشا به دوستان برنخوره. شوخی بود.
اینو آیدین در ساعت ۲۱:۱۴ نوشت.
۸ نظر به “”
اکتبر 7th, 2005 21:54
نقش من چی شد؟! میبینی بازم حق من پایمال شد این وسط!!
اکتبر 8th, 2005 3:32
من هم که بهات روحیه داده بودم قدر نشناس!
اکتبر 9th, 2005 9:47
ایشاله که به خوبی دفاعیه برگزار شده باشه . موفق باشی.
اکتبر 9th, 2005 10:11
حيف اون پيتزايي که خوردم…حيف!
اکتبر 9th, 2005 21:13
با من قرار بود نقدي حساب كني… يادت نره.
اکتبر 10th, 2005 6:32
مبارکه . بالاخره خواجه از شر شما و شما از شر خواجه به آسودگی رسیدید.
اکتبر 10th, 2005 8:13
پوريا مدل اون يارو تركه كه پشت پنجره رشتيه وايساده بود مي كوبيد به شيشه مي گفت منم … چرا حرف مي زني؟
اکتبر 10th, 2005 22:41
یعنی چی اینی که گفتی؟! من جوکشو نشنیدم.