یکشنبه، ۲۷ فوریه ۲۰۰۵
بعضی چیزا هست که زمان خودش چندان هم خوشایند نبوده. ولی الآن وقتی بهش فکر می کنی اصلا ناراحت نمی شی. حتی دلت براش تنگ شده. مثلا آخرین باری که توی دعوا اونقدر کتک خوردم که سر و صورتم خونی شد، هشت سال پیش بود. یادش بخیر. بچه های کلاس 106 جمع شده بودن دور کلاس و داشتن من و سیامک رو تماشا می کردن. جدا کردن دونفر که دارن با هم دعوا می کنن، یه رسم خیابونیه که خوشبختانه تو دبیرستان ما وجود نداشت. آخرش هم به خوبی و خوشی از هم جدا شدیم و من رفتم تو دستشویی که خون ها رو بشورم. به همین راحتی.
۳ نظر به “”
فوریه 27th, 2005 7:13
نگفتی چقدر کتک زدی ؟
باید بنویسی که آدم موضوع رو کامل بدونه .
در ضمن با جدا نکردن آدم ها موقع دعوا کاملا موافقم .
فوریه 27th, 2005 15:41
راست میگه آیدین این نکته مهمیه که تو چقدر کتک زدی و چقدر خوردی!
مارس 2nd, 2005 18:35
من از اول پررو بودم. با گنده تر از خودم دعوا می کردم. اون روز هم فقط خوردم!