شنبه، ۲۶ فوریه ۲۰۰۵
گفتیم از شر کنکور که خلاص بشیم، می ریم هرچی خلاف تو دنیا هست مرتکب می شیم و خلاصه یه دلی از عزا در میاریم. به همین مناسبت همینجوری که داشتیم پیاده تو شهر می چرخیدیم، از همه چراغای قرمز رد شدیم و روی چمنای هرجایی که تابلوی لطفا وارد باغچه نشوید داشت، قدم زدیم. بعد رفتیم موزه پول و یه ساعت مسخره بازی دراوردیم که احتمالا همین روزا تلویزیون فیلم دوربینای امنیتی موزه رو، به عنوان جدیدترین و بهترین فیلم سه کله پوک براتون پخش می کنه. بعدش چون خسته شده بودیم رفتیم کنار چهارراه لب جدول نشستیم و به مردم آدرس اشتباه دادیم! یه آدرس درست هم دادیم که برای خودمون ذخیره آخرت جور کرده باشیم. آخرشم رفتیم تو پارک نشستیم و پرت و پلا گفتیم، تا بالاخره حوصله امون سر رفت و رفتیم خونه. ماشالا کار خلافمون هم شکل آدمیزاد نیست.
پ.ن. بعد از سوالای الکترومغناطیس، یه سری سوال بود که هرچی نگاه کردم اصلا نفهمیدم چی می خواد. یه چیزایی بود راجب ماهیچه قلب و دل و روده و هیپوتالاموس و شوسکولاک فاهیختیا. منم که تنها چیزی که از دبیرستان یادم بود، ریبوزوم و پلاتی پوس بود که طبیعتا هرچی تو گزینه ها گشتم، همچین چیزی پیدا نکردم.
اینو آیدین در ساعت ۱۸:۱۲ نوشت.
۲ نظر به “”
فوریه 26th, 2005 18:58
مراقب استعدادهاي فوقالعادهات باش
فوریه 26th, 2005 20:53
اون دو کله پوک دیگه کیا بودن؟