چهارشنبه، ۱۹ ژانویه ۲۰۰۵
یه دونه از این وبلاگا دیدم که سرتا پاش شعر عاشقونه نوشته و زمینه صورتی داره با یه مشت عکس قلب و گل و گیاه و همیشه یه مشت قلب هم دور پوینتر ماوس می چرخن. خیلی به نظرم مسخره اومد. باز یاد “چنین کنند بزرگان” افتادم که نوشته: “اشخاصی که از همدیگر خوششان می آید خیال می کنند دیگران هم از آنها خوششان می آید و خیلی لوس و بی مزه می شوند.”
من می دونم. از فردا متهم می شم به اینکه از عاشقیت سردرنمیارم.
اینو آیدین در ساعت ۱۸:۱۶ نوشت.
۶ نظر به “”
ژانویه 19th, 2005 18:38
از اين پست خيلي خوبات ممنونم… خوشمان آمد شديد
ژانویه 19th, 2005 18:40
از این وبلاگها خیلی زیاده . ولی خوب این عاشقیتش از نوع جواده . فکر میکنه هرچی گل و بته زیاد تر داشته باشه عاشق تره .
بعد این کلمه عاشقیت هم خیلی کلمه باحالیه . اولین بار تو فیلم سوته دلان شنیدمش . همونجا که بهروز وثوقی میگفت من تا حالا با خیلی حا عاشقیت داشتم تو اولیش نیستی .
ژانویه 20th, 2005 3:41
باهات موافقم ولی ظاهراً اکثریت با ما موافق نیست. اگه توجه کرده باشی ملت برای هر پستش 40-50 تا کامنت گذاشتن.
ژانویه 20th, 2005 13:23
دليلاش اينه که ملت هميشه در صحنه هستند
ژانویه 20th, 2005 20:48
دلیلش سادس داره به زبان مردم عامی حرف میزنه اونا هم جواب میدن!
ژانویه 21st, 2005 6:27
اگه واقعا موافقی پس چرا به نوشتنش ادامه می دی؟