یکشنبه، ۱۹ دسامبر ۲۰۰۴
اون قدیما ایوبی برای هرکدوم از ما کارگاه نگارشی ها یه کتاب تعیین کرد و گفت یه مدت هیچی ننویسین، فقط اینایی که می گم رو بخونین. برای من دو جلد مجموعه داستانهای کوتاه چخوف رو انتخاب کرده بود. من چون اصولا از ایوبی خوشم نمی اومد، تصمیم گرفتم که از چخوف هم خوشم نیاد. تمام تلاشم رو کردم و موفق شدم که ظرف یه ماه بیشتر از پنج صفحه نخونم. الآن بعد از این همه سال می دونم که چخوف رو دوست دارم. هروقت هم که یه چیزی ازش می خونم یاد اون ماجراها می افتم. شاید اگه حرف ایوبی رو گوش کرده بودم بهتر بود.
اینو آیدین در ساعت ۱۷:۴۸ نوشت.