پنجشنبه، ۹ دسامبر ۲۰۰۴
باز ما یه چیزی راجب خانوما گفتیم، فوری یه بلایی سرمون اومد. نامردیه والا.
یارو تو یه وجب کوچه با چه سرعتی می خواسته سبقت از راست بگیره، بعدم لیز خورد و زد به در ما. گواهینامه هم نداشت. ماشینش هم پلاک نداشت. بعد رفیقش که بغلش بود پیاده شد و گفت من راننده بودم، همینه که هست. این ماشینم چیزیش نشده فقط پولیش می خواد! بعد یه افسر ابله اومد و کشف کرد که ما مقصر بودیم! بعد از اینکه کلی بهش پیله کردم که آخه یه ماده آیین نامه بگو که من مقصر باشم، یه ساعت فکر کرد و گفت تغییر مسیر ناگهانی داشتی!
به خدا خیلی با این ملت وقیح حال می کنم. بعد به من می گن تو آدم عصبی نامتعادلی هستی.
هرچی هم به خودم می گم که من نباید با هرکی که دیروز گوسفنداشو فروخته و امروز شهرنشین شده، دهن به دهن بشم، بازم به خرجم نمی ره.
اینو آیدین در ساعت ۲۲:۱۴ نوشت.
۳ نظر به “”
دسامبر 10th, 2004 6:41
من چی بگم که دیروز یارو آینه ماشینمو شکسته چون دم مغازش پارک کردم تازه یه جوری که کامیون جلوم جا می شد!!!
دسامبر 10th, 2004 14:22
چرا پشت خانوما حرف می زنی که بال سرت بیاد . خوب پشتشون حرف نزن .
دسامبر 10th, 2004 18:41
hala chi gofti poshte sareshoon?? 😀