دوشنبه، ۶ دسامبر ۲۰۰۴
دلتنگستان
“… پطرس، کودک فداکار، در کمال نا اميدی هر روز عاشق می شود، از عشق خسته می شود، خيانت می کند و دروغ می گويد، شايد يک بار ديگر به نامهء اعمالش رسيدگی شود و اين بار جهنمی شود؛ پطرس هر شب در رویای آتش جهنم می خوابد و فردا صبح باز در کنار خيابانهای سرد بهشت بيدار می شود تا يک روز ديگر هم وزن تمام گناهانش را به دوش بکشد، باز عاشق شود، باز خسته شود، باز خيانت کند و باز هم دروغ بگويد. پطرس، کودک فداکار، از دست شيطان هم خسته شده است.”
اینو آیدین در ساعت ۱۹:۵۸ نوشت.