دوشنبه، ۱ نوامبر ۲۰۰۴
تو آزمایشگاه مایکروویو نشسته بودم و داشتم با اون VSWRمتر های احمقانه اش، کار می کردم و عقربه اش تکون می خورد و هرکاریش می کردم ثابت نمی موند که بخونمش. بعد یهو دیدم دامنه نوسانش حسابی زیاد شد. داشتم مات و مبهوت دنبال دلیلش می گشتم که دیدم امید نشسته و دستشو زده زیر چونه اش و داره برای خودش با پیچ اون تضعیف کننده ای که وسط مسیر هست بازی می کنه و کلی هم ذوق کرده. یه بارم اگه مچشو نگرفته بودم نزدیک بود بزنه فرکانس لامپ رو عوض کنه!
واقعا که! مردم هم گروهی دارن، مام هم گروهی داریم.
اینو آیدین در ساعت ۱۷:۱۲ نوشت.
۳ نظر به “”
نوامبر 1st, 2004 20:04
آخی……. هیچکی این آیدین را درک نمیکند!
نوامبر 2nd, 2004 9:37
سلام يادداشتهاي جالبي نوشته بودي ابلهانه بود؟؟؟ فكر نكنم . خوشحال مي شم به وبلاگ من بياي. شاد و پايدار باشي
نوامبر 2nd, 2004 16:12
تقصیر خودته. همش چسبیدین بهم بعد هی میگی این فلانه و بیساره.