جمعه، ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۴
خواب دیدم گوشه حیاط دانشگاه رو زمین خوابیدم. مثل دوتا پرانتز تودرتو. اومد بالای سرم و بیدارم کرد. می خواست یه چیزی بگه. داشت حرفشو سبک سنگین می کرد و هر چندوقت با زبونش لبش رو خیس می کرد. زیادی طولش داد. پرانتز دوم رو هم بستم. تو رختخوابم یه غلت زدم و دوباره خوابیدم.