چهارشنبه، ۱ سپتامبر ۲۰۰۴
خیلی وقت بود از ونک تا خونه پیاده نیومده بودم. اصلا یادم نبود دفعه قبلی کی بوده. فقط یادم بود حالم چندان خوب نبوده اون موقع. هرچند که با این وضع پاردرد تقریبا دیوانگی بود، ولی خوب بود. بعدم تو همین مسیر داشتم از بغل یه تلفن عمومی رد می شدم و یه خانومه داشت برای کسی که اونور خط بود توضیح می داد که هنوز نرسیده تهران و به همین دلیل نمی تونه شب بره پیشش!
اینو آیدین در ساعت ۱۸:۲۰ نوشت.