جمعه، ۲ ژوئیه ۲۰۰۴
مثلا دارن برای یه گناهی که نکردی محاکمه ات می کنن و اصلا از خودت دفاع نمی کنی، چون کسی حرفاتو باور نمی کنه. بعدش محکومت می کنن. وقتی که داری با مامورا از در دادگاه می ری بیرون می بینی بین تماشاچیا تنها آدمی که برات مهمه، نشسته. جلوی صندلیش مکث می کنی، تو چشاش نگاه می کنی و می گی: “ولی من اون کارو نکردم”. بعد از در می ری بیرون و دیگه نیستی.
اینو آیدین در ساعت ۱۷:۴۸ نوشت.