چهارشنبه، ۳۰ ژوئن ۲۰۰۴
از مشهد زنگ زده، می گه “امیدوار” هستم. منم می تونم همین الآن حدود پنجاه تا فامیل مشهدی ردیف کنم که فامیلشون امیدوار باشه. خلاصه نشناختمش ولی الکی خودمو زدم به اون راه. حالا واسه یه ماه دیگه عروسی دخترش دعوتمون کرده، ولی من هنوز نفهمیدم عروس کیه! بعدم چون کسی خونه نبود سه تا پیغام داد که تاکید کرد به بقیه برسونم، الآن هرچی فکر می کنم دوتاش بیشتر یادم نمیاد!!!
اینو آیدین در ساعت ۱۳:۳۸ نوشت.