پنجشنبه، ۲۹ آوریل ۲۰۰۴
آنگاه عیسی به ایشان فرمود: “امشب همه شما مرا تنها می گذارید. چون در کتاب آسمانی نوشته شده که خدا چوپان را می زند و گوسفندان گله پراکنده می شوند. ولی پس از آنکه زنده شدم به جلیل خواهم رفت و شما را در آنجا خواهم دید”. پطرس گفت: “اگر همه شما را تنها بگذارند، من از شما دور نخواهم شد”. عیسی به او گفت: “باور کن که همین امشب، پیش از آنکه خروس بخواند، تو سه بار مرا انکار کرده، خواهی گفت که مرا نمی شناسی!”. ولی پطرس گفت: “حتی اگر لازم باشد با شما خواهم مرد، ولی هرگز شما را انکار نخواهم کرد!”. بقیه شاگردان نیز چنین گفتند.
پس عیسی ایشان را به بیشه ای آورد که آن را جتسیمانی می نامیدند. او به ایشان فرمود: “بنشینید و منتظر باشید تا من کمی دورتر رفته، دعا کنم”. پطرس و دوپسر زبدی یعنی یعقوب و یوحنا را نیز با خود برد. در حالیکه غم و اندوه تمام وجود اورا فرا گرفته بود، رو به ایشان کرد و گفت: “من از شدت حزن و غم، در آستانه مرگ می باشم. شما اینجا بمانید و با من بیدار باشید”.
سپس کمی دورتر رفت و بر زمین افتاد و چنین دعا کرد: “پدر! اگر ممکن است این جام رنج و عذاب را از مقابل من بردار. اما نه به خواهش من، بلکه به خواست تو”.
آنکاه نزد آن سه شاگرد برگشت و دید که در خوابند. صدا زد: ” پطرس! نتوانستی حتی یک ساعت با من بیدار بمانی؟ بیدار بمانید و دعا کنید تا وسوسه بر شما غلبه نکند. روح انسان می خواهد آنچه درست است انجام دهد، اما طبع بشری او ضعیف است”.
باز ایشان را گذاشت و رفت و چنین دعا کرد: “پدر اگر ممکن نیست این جام از مقابل من برداشته شود، پس آن را می نوشم. آنچه خواست توست بشود”.
باز برگشت و دید که در خوابند، چون پلکهای ایشان سنگین شده بود. پس برای بار سوم رفت و همان دعا را کرد.
سپس نزد شاگردان بازگشت و گفت: “حالا دیگر بخوابید و استراحت کنید… اما نه، حالا زمان آن است که در چنگ بدکاران گرفتار شوم. برخیزید و برویم. نگاه کنید، این هم شاگرد خائن من!”.
(متی 26، 31 الی 46)
اینو آیدین در ساعت ۱۸:۰۳ نوشت.
۲ نظر به “”
آوریل 30th, 2004 15:29
Jesus said to the disciples, Ye shall all be offended this night
because of me for it is written: I will smite the shepherd, and the
sheep of the flock shall be scattered abroad. But, after I am risen
again, I will go before you into Galilee.
Peter said to Him, Though all men shall be offended because of thee, I
will never be offended. Jesus answered Peter, This night, before the
cock crows, thou shalt deny me thrice. Peter replied, Though I should
die with thee, I will not deny thee. Then all the disciples said the
same.
Jesus took them into a place called Gethsemane and said, Sit here while
I go yonder to pray. He took Peter and the two sons of Zebedee with
Him. He said to these three, My soul is exceedingly sorrowful and heavy
unto death. Stay here and watch with me.
آوریل 30th, 2004 15:30
He went off a little farther and fell on His face. Jesus prayed,
saying, O my Father, if it be possible, let this cup pass from me.
Nevertheless, be it not as I will, but as Thou wilt.
Then He went to the three disciples and found them asleep. He said to
Peter, Could ye not watch with me one hour? Watch and pray so ye do not
give in to this temptation again because, while the spirit may be
willing, the flesh is weak.
He went away a second time and prayed, saying, O my Father, if this cup
may not pass away from me unless I drink it, then Thy will be done.
Returning to the three, He, again, found that they had been asleep for
their eyes were heavy. He left them and went to pray a third time,
saying the same words.
When Jesus went back to all the disciples He said, Behold, the hour is
at hand. The Son of man is betrayed into the hands of sinners. The one
who betrays me is at hand.