چهارشنبه، ۲۴ دسامبر ۲۰۰۳
امروز رفته بودیم مرکز فرستنده موج کوتاه غیاث آباد، یه یه جایی تو همین مایه ها. دروغ چرا؟ تا قبر آآآآ!!!!
کلی هم چیز جالب دیدیم. اولش که رفته بودم تو یکی از فرستنده ها، یه لامپ گنده احمقانه بود که روش یه مثلث قرمز داشت که وسطشم یه علامت تعجب بود. زیرش به هشت زبون زنده و پنج زبون مرده نوشته بود:”Warning: RF radiation”، منم می خواستم ببینم قضیه این تشعشعش چیه، کله امو گرفتم بقلش، یه حس جالبی تو مایه های سردرد و سرگیجه گرفتم، هرکی هم می گه اونو نمی شه حس کرد، بره کشکشو بسابه.
بعدش یکی از فرستنده ها بود که داشت به زبون آنگولستانی روی یه فرکانسی برنامه چخش می کرد، آقای مسوول یهو زد فرکانس کاریر فرستنده رو عوض کرد، بعدم که ازش سوال کردن، گفت: “بیخیال بابا، اینا رو که کسی گوش نمی کنه!!!”
بعد رفتیم سراغ یه اتاقی که من بهش می گم اتاق فرمان، اونجا خوشبختانه کسی پشت میزا نبود و کم کم حس خرابکاریم داشت گل می کرد، بعد یه کامپیوتر پیدا کردیم همونجا که از وضعیت تمام فرستنده ها log درست می کرد، شخصا خیلی دوست داشتم با دو سه تا alt+f4 یه حالی بهش بدم، ولی حیف یکی از کارمنداشون داشت مث سگ منو می پایید!
بعدش رفتیم سراغ آنتنا که یه سری سازه عظیم توپ بودن، اونایی که قابلیت چرخش داشتن از همشون باحال تر بودن. وقتی رفته بودیم تو اتاقک زیر یکی از همین چرخونا، بازم سرم شروع به جلز ولز کرد!
یکی دیگه هم بود که بهمون گفتن نزدیکش نشین که داره ازش برنامه پخش می شه، یهو دیدین برق گرفتتون مجبور شدیم خاکسترتونو بریزیم تو گونی، ببریم بیرون.
بعدم رفتیم تو نیروگاهش که صدای خر می داد و گوشامون در حال کر شدن بود.
آخرشم رفتیم تو “رستوران گلایل”! که اونجا به مناسبت اینکه ولادت با سعادتم نزدیکه، به همه دوستان ناهار دادم!!!
آخرشم که خوب طبیعتا برگشتیم تهرون!
اینو آیدین در ساعت ۱۸:۵۸ نوشت.
۳ نظر به “”
دسامبر 24th, 2003 20:09
بابا مخابراتيا… ((: امروز بازهم فهميدم که همه کنترليها خنگاند همه مخابراتي هم…. هيهي…. من دو شخصيتي شدم شديد!!
دسامبر 24th, 2003 19:16
میگم دوستات باید خیلی باهات حال کنند که تو وقتی میلادت نردیک میشه هم غذا میدی ! راستی چرا تو توی بلاگ رولینگ پینگ نمیشی و نمیایی بالا ؟!؟
دسامبر 25th, 2003 16:38
are oon taghir dadane ferekansesh mano koshte!