سهشنبه، ۷ اکتبر ۲۰۰۳
یکی به من بگه امروز رفته بودم دانشگاه چیکار اصلا؟ صبح که یه ربع دیر رسیدم، دیدم اصلا حسش نیست برم سر کلاس نکویی. بعدم که بیکار بودیم و با دوستان یه نیمچه فوتبالی بازی کردیم که اصولا ناپرهیزی بود. هنوز تمام تنم درد می کنه. بعدشم که رفتیم ناهار خوردیم و دیدم از بس که خسته ام اگه برم سر کلاس ماشین، حتما خوابم می بره. پس نرفتم. یه حساب سرانگشتی نشون می ده که امروز هشت ساعت تموم تو حیاط علافی کردم. تنها نکته امروز، لباس یکی از خانومای هفتادوهشتی بود که شدیدا نامتعارف بود و منو یاد یه ضرب المثل خنده داری انداخته بود. راستی یه دونه هم کاپوچینوی یخ خوردم که شیرش ترش بود. الآن منتظرم که ببینم چه بلایی سرم میاد!
اینو آیدین در ساعت ۱۶:۵۴ نوشت.
۲ نظر به “”
اکتبر 7th, 2003 20:17
چه بدی داره مگه ؟باید بقیه عناصر مونث دانشگاه یاد بگیرن که از این لباسات پوشیده و زیبا بپوشن !
اکتبر 19th, 2003 15:53
اگه تویی که بلایی سرت نمیاد 😉