دوستان لطف کردن و بعد از مدتها ما رو بردن استخر. دیگه پیری رو به چشم دیدم. چهار تا عرض که رفتم، دیگه ضربان قلبم داشت از تو دهنم در می اومد، نفسم هم اصلا در نمی اومد!!!
اینو آیدین در ساعت ۱:۴۶ نوشت.
نه طلا ! مشجلت از یه جا دیگت سر میزنه که جدیدم نیست !
نام (لازم)
ایمیل (منتشر نمیشود) (لازم)
وبلاگ/سایت
Δ
© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002
سپتامبر 4th, 2003 17:31
نه طلا ! مشجلت از یه جا دیگت سر میزنه که جدیدم نیست !