سهشنبه، ۲ سپتامبر ۲۰۰۳
امتحان اصول میکرو در سه پرده:
1- یک شنبه صبح
خودمو بکشم هم تا دم امتحان نمی رسم حتی جزوه رو ورق بزنم. بقیه اش دیگه بر می گرده به مدل سوالا و تخیل خودم.
2- دوشنبه صبح
یاد اون دلقکه افتادم که تو ادبیات دوم دبیرستان بود. عالم بزرگ، محمد بن جریر طبری. می گفت: امسیت غیر عروضی و اصبحت عروضیا. معنیش می شه شب هیچی از عروض بارم نبود و صبح عروضی بودم. حالا اینم حکایت ماست: اصبحت غیر میکروی و امسیت میکرویا!!!
3- دوشنبه عصر
لعنتی! بدجوری حواسم پرته. معلوم نیست چه غلطی داشتم می کردم. اول که از امتحان اومدم بیرون گفتم کامل نوشتم. بعد فهمیدم اون تایمر مسخره رو یادم رفته Reload کنم. با اینکه موقع الگوریتم ساختن یادم بود که باید manual reload بشه. بعدم تو ماشین معلوم شد لچ های ورودی و خروجی سیستم یادم رفته! تازه سر امتحان هم نزدیک بود از دهنم در بره و بنویسم خازن بخش ac سیگنال رو حذف می کنه!! احتمالا تا چند ساعت دیگه معلوم می شه که بالای ورقه هم به جای اسمم نوشتم محمدباقر حکیم!!!