جمعه، ۲۲ اوت ۲۰۰۳
دیروز تو خونه مادربزرگم اینا یه سری عکس عتیقه پیدا کردم. یکیشون یه آقایی بود با یه سیبیل کلفت و یه اخم حسابی و یه مشت مدال رو سینه اش. سالارخان، پدربزرگ مادربزرگم بود. تاحالا عکس جوونیاشو ندیده بودم. در تواریخ نقل شده که این آدم اون وقتایی که زبونم لال، جوان بوده و خام، می خواسته با دختر ناصرالدین شاه تیریپ بذاره. بعدش اون زمانی که خرج یه سال یه خانواده می شده دو زار، سی هزارتومن خرج دختره می کنه. به این ترتیب سنت حسنه ولخرجی توی این فامیل پایه گذاری می شه و اینجوری می شه که تا میاد نوبت ما بشه، دیگه از پولاشون هیچی نمونده بوده که به ما برسه. البته هیچی هیچی که نه، یه خروار زمین هست که حدود بیست ساله که هیچ کس حالشو نداره بره دنبال سند و انحصار وراثتش! باید یه بررسی بکنم ببینم سنت حسنه تنبلی و بی حالی، از چه زمانی پایه گذاری شده. ولی حیف که حسش نیست!! خلاصه سی هزارتومن پول بی زبونو خرج می کنه و دختره هم همونطور که رسمشه اول همه پولا رو می خوره و بعد می فهمه که با تیریپ سالارخان حال نمی کنه. می خوام برم شکایت کنم از ورثه اش سی هزارتومن بگیرم. یه وقت می بینی خواستم خرج کسی بکنم!
اینو آیدین در ساعت ۱۱:۱۱ نوشت.
یک نظر به “”
آگوست 23rd, 2003 7:43
اون خانم احيانا مادربزرگ اکثر دخترهاي اين روزگار نيست؟ (البته نه شما دوست عزيز! مادربزرگتان مطمئنا حوا بوده است.)