پنجشنبه، ۷ اوت ۲۰۰۳
صبح که زیر بغلمو گرفته بودن، همه ناراحتیم از این بود که جلوی عوام الناس ضعیف جلوه کردم و همش می خواستم خودم تنهایی راه برم. غرور احساس ناب جالبیه، که تو وجود من یه عالمه اش پیدا می شه!
اینو آیدین در ساعت ۱۹:۰۲ نوشت.
۷ نظر به “”
آگوست 7th, 2003 23:10
آيدين جان سلام .جريان چيه؟
اين آزمايشها و … براي چيه
كم كم دارم نگران مي شم . منتظرم .
آگوست 8th, 2003 7:00
نگران نباش. عادات غذایی و سابقه خانوادگی ایجاب می کرد که چند تا آزمایش بدم. جوابشونم مثبت نمی شه. حالا فوق فوقش مثبت بشه، من به این زودیا مردنی نیستم! 🙂
آگوست 8th, 2003 12:00
بشر کبیر! جواب اون آزمایشها فقط یک سری عدد و رقمه .
آگوست 8th, 2003 12:22
مگه قرار نیست از تو اون اعداد و ارقام، یه سری مرض کشف بشه؟
آگوست 8th, 2003 12:14
به نظر من اینجور وقتا یا برو ولگردی یا بشین وبلاگ بنویس یا برنامه نویسی کن !! واقعا استعداد آدم این جور وقتا رو میاد یه وقت نشینی پای درس و کتاب و تعهد و کارا …
آگوست 8th, 2003 12:23
کدوم جور وقتا؟
آگوست 8th, 2003 18:32
آيدين عزيز – تو به عدد و رقم محدود نميشوي (لابد يک چنين چيزي).