چهارشنبه، ۹ ژوئیه ۲۰۰۳
دیشب موقع خواب یاد یه چیز مسخره ای افتاده بودم. توالتای دبیرستان! یادش بخیر. ساختمون مسخره ای داشت به نظرم. فقط خوبیش این بود که به سه نقطه استراتژیک مسلط بود. اولیش درخت عظیم توت دبیرستان بود! دومیش تیمارستان روزبه بود!! سومیش خونه همسایه ای بود که یه دفعه برای جیم زدن از مدرسه پریدیم تو حیاطش و در رفتیم!!! اگه یارو صابخونه هه مارو تو حیاط خونه اش تو خیابون غفاری گیر می انداخت تیکه بزرگمون گوشمون بود.
کلا تو اون ساختمون H شکل که قبل از تبدیل به مدرسه خودش بیمارستان بوده، از یه دوره قبل از ما، کل کلاسها به راهروی جنوبی که مشرف به حیاط مدرسه بود منتقل شد و تو راهروی شمالی که مشرف به حیاط خونه مردم بود دیگه کلاسی تشکیل نشد و اگه کار فوق برنامه ای هم تو اون اتاقا می شد، بلایی سر پنجره ها اورده بودن که نتونی بیرون رو نگاه کنی. من یه شایعه ای شنیدم که این قضیه بعد از این بوده که یه اتفاق اساسا بالای هجده سال تو حیاط یکی از این خونه ها رخ داده و دانش آموزان محترم همه سرگرم تماشا بودن! نمی دونم چقدر حقیقت داره. اینو دیگه بزرگترا (فکر کنم هم دوره های سولو یا جین جین) باید بگن.