دوشنبه، ۷ ژوئیه ۲۰۰۳
پدربزرگم دیسک کمرش نمی دونم چی چی شده، حالا یه دکتری بهش گفته باید عمل کنی، اونم فوری قبول کرده. حالا بچه هاش دارن باهاش چونه می زنن که اقلا یه دکتر دیگه بره ببینه اون چی می گه. ولی اون قبول نمی کنه و می گه الا و للا می رم عمل می کنم. بابام الآن داشت باهاش چونه می زد، وقتی گوشی رو گذاشت گفت: “لجباز یه دنده!” اومدم بگم خودتم همینی، دیدم هممون همینیم تو این خونواده. ماشالا کسی که حرف بقیه رو گوش کنه اصلا پیدا نمی شه.
اینو آیدین در ساعت ۱۸:۱۲ نوشت.
یک نظر به “”
جولای 7th, 2003 22:54
kheiliii bahal bood,dar morede to yeki ke vagheaan hamintoore:))