آن شنیدستی که در اقصای غور بارسالاری بیفتاد از ستور گفت:” زهرمار! تیریپ که نداریم بذار اقلا پول در بیاریم!!”
اینو آیدین در ساعت ۸:۲۶ نوشت.
ببین منو…تو وضعیتت خیلی خرابه…اگه احساس کردی نمیخوای زندگی کنی..و خودت از دست خودت دیونه شدی..سه سوت خودم از بین میبرمت..!اول فکر کردم از بیمارستان فرار کردی..ولی حالا فهمیدم زکی!از تیمارستان فرار کردی!
in shera ke minevisid khodayeesh mahshare on khol darommad az hamoom mongol dar oomad az hamoom ke asan ghogha bood
آیدین این کیه اینقدر باهات پدر کشتگی داره؟ بپا از پشت نزندت!
آها یه چیزی! من هرچی سعی میکنم، این کامنت تو “ج” آخر بهارنارنج من رو نمیتایپه اون بالا.چرا؟
نام (لازم)
ایمیل (منتشر نمیشود) (لازم)
وبلاگ/سایت
Δ
© TGEIK نظریات عارفانه، یادداشتهای ابلهانه 2024 - 2002
ژوئن 18th, 2003 10:24
ببین منو…تو وضعیتت خیلی خرابه…اگه احساس کردی نمیخوای زندگی کنی..و خودت از دست خودت دیونه شدی..سه سوت خودم از بین میبرمت..!اول فکر کردم از بیمارستان فرار کردی..ولی حالا فهمیدم زکی!از تیمارستان فرار کردی!
ژوئن 19th, 2003 16:57
in shera ke minevisid khodayeesh mahshare on khol darommad az hamoom mongol dar oomad az hamoom ke asan ghogha bood
ژوئن 19th, 2003 19:17
آیدین این کیه اینقدر باهات پدر کشتگی داره؟ بپا از پشت نزندت!
ژوئن 19th, 2003 19:19
آها یه چیزی! من هرچی سعی میکنم، این کامنت تو “ج” آخر بهارنارنج من رو نمیتایپه اون بالا.چرا؟