پنجشنبه، ۱۲ ژوئن ۲۰۰۳
حالا هنوز فرض می کنم همون سرخپوست باشم، اسمم هست: “این کوتاه ترین و بامسما ترین اسم سرخپوستی است که وجود دارد”، نشستم کنار آتیش و دارم به دختر رئیس قبیله فکر می کنم. رئیسمون خیلی آدم خوبیه، اسمش هست: “هرکی با دختر رئیس بزرگ حرف بزنه می بندمش به جاوید، می اندازمش تو دریا، رئیس بزرگ خودم هستم و اسمم هست: هرکی با دختر رئیس بزرگ حرف بزنه می بندمش به جاوید، می اندازمش تو دریا، رئیس بزرگ خودم هستم و اسمم هست: هرکی ….”، دختر رئیس خیلی دختر ماهیه، اسم اونم هست: “سلام! آیا حال شما خوبه؟ من دختر رئیس بزرگ هستم، باوقار و خوشگل و خوش اخلاق هستم، تحصیلات عالیه هم دارم، ولی به دلیل برخوردهای بابام در معرض خطر ترشیدگی هستم”. کاش می شد ما دوتا به هم برسیم!!!
پ.ن. باشه قبول دارم که خیلی مزخرف بود، ولی از تراوشات قبل از امتحان الکترونیک انتظار بیشتری نیست. راستی الآن یهو یاد اون دوتا دختر مکانیکی ورودی 79 افتادم، “ایستاده با مشت” و “خوابیده بر پشت” رو می گم!
اینو آیدین در ساعت ۱۰:۵۷ نوشت.
۲ نظر به “”
ژوئن 12th, 2003 19:16
chon khodam ham ye ghable emtehan electronici hastam darket mikonam!:D
ژوئن 12th, 2003 20:08
عاليه!