شنبه، ۷ ژوئن ۲۰۰۳
الآن اون چیزی که خیلی دوست دارم اینه که وسط یه دشت بزرگ جلوی یه tipi نشسته باشم، یه آتیش بزرگ هم جلوم روشن باشه، یه چپق گنده هم دستم باشه که مشغول کشیدنش باشم، گاهی زل بزنم به آتیش، گاهی هم خیره بشم به آسمون. ترجیحا تا فرسنگها دورتر، هیچ سرخپوست دیگه ای هم نباشه. می خوام زوزه گرگا رو بشنوم که برای من دندون تیز کردن…
اینو آیدین در ساعت ۱۸:۲۹ نوشت.
یک نظر به “”
ژوئن 8th, 2003 13:35
آیرن! ایه چت رو جا انداختی (paye chat) اگه مفهوم نیست
منظورم دختر رییس قبیله است. می دونی که رییس قبیله اگه ببینتتون جیکارت می کنه؟
آره آره حتما
به عقد هم در میاردتون
باشه تو درست می گی