داشتم مثل آدم رو یخ راه می رفتم، یهو زد به سرم که ببینم مقاومتش چقدره. اونقدر با پا کوبیدم روش که شکست. الان من اون زیرم. هیچ کس نیست که منو بکشه بیرون…
تو یک بد شانسی آوردی.. درست مثل همه که بد شانسی میارن!
تا افتادی تو یخ ها.. اول از همه چشم هات یخ زدن.. تو نتونستی دست هایی که به سمتت دراز می شن رو ببینی..
هاه! خیلی با مزه است.دستها اگه دست بکار هم میشدن باز هم بهانه ای برای کور ماندن وجود داشت.موضوع اینه که کوری یا خودت رو میزنی به کور بودن!
درمان این دو تا خیلی با هم متفاوته!
ژوئن 7th, 2003 20:44
تو یک بد شانسی آوردی.. درست مثل همه که بد شانسی میارن!
تا افتادی تو یخ ها.. اول از همه چشم هات یخ زدن.. تو نتونستی دست هایی که به سمتت دراز می شن رو ببینی..
ژوئن 7th, 2003 20:03
ettefaghan oon zir kheyli khoobe!adam mitoone yakh bezane…va baad hichi ro hes nakone…hichi….hatta mordan ro!:D
ژوئن 8th, 2003 15:19
حرفی نیست، من بیرونم که بودم کور بودم.
ولی اون دستا اگه واقعا براشون مهم بود، منتظر نمی موندن که من ببینمشون، دست به کار می شدن…
ژوئن 8th, 2003 13:38
آیدین جون اشکال نداره اتفاقیه که افتاده مواظب باش به سرت نزنه دندون کوسه ماهیا رو امتحان کنی. من بهت میگم. تیزه. خیلی تیز…
ژوئن 8th, 2003 19:52
هاه! خیلی با مزه است.دستها اگه دست بکار هم میشدن باز هم بهانه ای برای کور ماندن وجود داشت.موضوع اینه که کوری یا خودت رو میزنی به کور بودن!
درمان این دو تا خیلی با هم متفاوته!
ژوئن 8th, 2003 20:10
😐 آخه یه نفر بگه چه سودی ممکنه از کور بودن ببرم؟ خودتونو می زنین به …
ژوئن 9th, 2003 6:29
این چیزی که ازدستا می خوای فقط از عهده ی دستای عاشق بر میاد.. نمی خوای بگی که توقع داری همه ی دست هایی که به سمتت دراز میشن از جنس دستای عاشق باشن؟
ژوئن 9th, 2003 12:15
گاهی وقتها خیلی مسائل بدون اینکه خودمون بخواهیم جلوی دیدمون رو میگیرن.
طوریکه احساس کنیم از کور بودنمون لذت میبریم.
فوریه 27th, 2010 12:08
koor boodan ya naboodan… mas’ale in bood! 😀